عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنهاترین تنهاها و آدرس loverose.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1106
:: کل نظرات : 37

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 187
:: باردید دیروز : 769
:: بازدید هفته : 187
:: بازدید ماه : 3997
:: بازدید سال : 72586
:: بازدید کلی : 230807

RSS

Powered By
loxblog.Com

روح . چن . جن . ارواح . شیطان . خدا . ترسناک

جمعه 12 دی 1393 ساعت 11:8 | بازدید : 396 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

کوچه 

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم 
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم 
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم 
شدم آن عاشق دیوانه که بودم 
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید 
باغ صد خاطره خندید 
عطر صد خاطره پیچید 
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم 
پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم 
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم 
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت 
من همه محو تماشای نگاهت 
آسمان صاف و شب آرام 
بخت خندان و زمان رام 
خوشه ماه فرو ریخته در آب 
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب 
شب و صحرا و گل و سنگ 
همه دل داده به آواز شباهنگ 
یادم اید تو به من گفتی از این عشق حذر کن 
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ایینه عشق گذران است 
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است 
باش فردا که دلت با دگران است 
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن 
با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم 
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد 
چون کبوتر لب بام تو نشستم 
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم 
بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم 
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم 
حذر از عشق ندانم 
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم 
اشکی از شاخه فرو ریخت 
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت 
اشک در چشم تو لرزید 
ماه بر عشق تو خندید 
یادم اید که دگر از تو جوابی نشنیدم 
پای دردامن اندوه کشیدم 
نگسستم نرمیدم 
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم 
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم 
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم 
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: