عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنهاترین تنهاها و آدرس loverose.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1106
:: کل نظرات : 37

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 856
:: باردید دیروز : 17
:: بازدید هفته : 878
:: بازدید ماه : 2751
:: بازدید سال : 71340
:: بازدید کلی : 229561

RSS

Powered By
loxblog.Com

روح . چن . جن . ارواح . شیطان . خدا . ترسناک

گل گلدون
سه شنبه 21 دی 1395 ساعت 11:38 | بازدید : 464 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

گل گلدون من شکسته در باد
تو بیا تا دلم نکرده فریاد
گل شب‌بو دیگه شب بو نمیده
کی گل شب‌بو رو از شاخه چیده

 

گوشه‌ی آسمون پر رنگین‌کمون
من مث تاریکی، تو مثل مهتاب
اگه باد از سر زلف تو نگذره
من میرم گم میشم تو جنگل خواب

گل گلدون من، ماه ایوون من 
از تو تنها شدم چو ماهی از آب 
گل هر آرزو، رفته از رنگ و بو 
من شدم رودخونه، دلم یه مرداب 

آسمون آبی میشه، اما گل خورشید
رو شاخه‌های بید، دلش می‌گیره
دره مهتابی میشه، اما گل مهتاب
از برکه های آب، بالا نمیره

تو که دست تکون میدی
به ستاره جون میدی
می‌شکفه گل از گل باغ
وقتی چشمات هم میاد
دو ستاره کم میاد
می‌سوزه شقایق از داغ

گل گلدون من، ماه ایوون من 
از تو تنها شدم چو ماهی از آب 
گل هر آرزو، رفته از رنگ و بو 
من شدم رودخونه، دلم یه مرداب 

ترانه‌سرا: فرهاد شیبانی

 

بید تنها تنهایی شقایق گل

|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
مهر پدری
چهار شنبه 15 دی 1395 ساعت 1:45 | بازدید : 362 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

 

مردی سالخورده با پسر تحصیل کرده‌اش روی مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغی کنار پنجره‌شان نشست.
پدر از فرزندش پرسید: «این چیه؟» پسر پاسخ داد: «کلاغ».

پس از چند دقیقه دوباره پرسید: «این چیه؟» پسر گفت: «بابا من که همین الان بهتون گفتم، کلاغه.»
بعد از مدت کوتاهی پیر مرد برای سومین بار پرسید: «این چیه؟» عصبانیت در پسرش موج میزد و با همان حالت گفت: «کلاغه کلاغ!»
پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطراتی قدیمی برگشت. صفحه ای را باز کرد و به پسرش گفت که آن را بخواند. در آن صفحه این طور نوشته شده بود: امروز پسر کوچکم ۳ سال دارد. و روی مبل نشسته است هنگامی که کلاغی روی پنجره نشست پسرم ۲۳ بار نامش را از من پرسید و من ۲۳ بار به او گفتم که نامش کلاغ است. هر بار او را عاشقانه بغل می‌کردم و به او جواب می‌دادم و به هیچ وجه عصبانی نمی‌شدم و در عوض علاقه بیشتری نسبت به او پیدا می‌کردم.

 

پدر

|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
عشق و دوست داشتن
چهار شنبه 15 دی 1395 ساعت 1:44 | بازدید : 365 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

 

دوست داشتن، عشق و اردات و ایمان دو روح آشنای خویشاوند است. 
دو انسانی که جز آن خمیره‌ی صمیمی و ناب و منزهی که منِ انسانی خالص هر کسی را می‌سازد، 
هیچ مصلحتی و ضرورتی آنان را به یکدیگر نمی‌پیوندد. 
پیوندی که نه طبیعت، نه خلقت، بلکه تنهایی میان دو تنهای خویشاوند، بسته است. 

دوست داشتن از عشق برتر است. 
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی؛ 
اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت، روشن و زلال. 

عشق بیشتر از غریزه آب می‌خورد و هرچه از غریزه سرزند بی‌ارزش است 
و دوست داشتن از روح طلوع می‌کند و تا هرجا که یک روح ارتفاع دارد دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می‌یابد. 

عشق با شناسنامه بی‌ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال‌ها بر آن اثر می‌گذارد؛ 
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می‌کند و بر آشیانه‌ی بلندش روز و روزگار را دستی نیست. 

عشق در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشکار رابطه دارد؛ 
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایی‌های روح که زیبایی‌های محسوس را به گونه‌ای دیگر می‌بیند. 

عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن. 
عشق بینایی را می‌گیرد و دوست داشتن می‌دهد. 

عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی‌انتها و مطلق. 
عشق همواره با شک‌آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر. 

از عشق هرچه بیشتر می‌نوشیم، سیراب تر می‌شویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر. 
عشق هرچه دیرتر می‌پاید  کهنه تر می‌شود و دوست داشتن نوتر. 

 

دوست داشتن روح عشق مجموعه آثار 13

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
یبا متفاوت باشیم
چهار شنبه 15 دی 1395 ساعت 1:43 | بازدید : 328 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

 

همسفر! 
در این راه طولانی، که ما بی‌خبریم و چون باد می‌گذرد، بگذار خرده اختلاف‌هایمان باهم، باقی بماند. 
خواهش می‌کنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی. 
مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم 
و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد. 

مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوه‌ی نگاه کردن را. 
مخواه که انتخاب‌مان یکی باشد، سلیقه‌مان یکی و رویامان یکی. 
همسفر بودن و هم‌هدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست 
و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است. 

عزیز من!
دو نفر که سخت و بی‌حساب عاشق‌ هم‌اند و عشق، آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، 
واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند!
اگر چنین حالتی پیش بیاید باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق. یکی کافی است.
عشق، از خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
من از عشق زمینی حرف می‌زنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.

عزیز من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد، 
بگذار فرق داشته باشیم، بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.
بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم، بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.
بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هرچیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛ 
اما نخواهیم که بحث، مارا به نقطه‌ی مطلقاً  واحدی برساند.

بحث باید مارا به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.
بیا بحث کنیم، بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم، بیا کلنجار برویم؛ 
اما سرانجام نخواهیم غلبه کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس.
مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است، تفاهم بهتر از تسلیم شدن است.
من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم 
و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم بی‌آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.

عزیز من!
دونیمه، زمانی به راستی یکی می‌شوند و از دو «تنها» یک «جمع کامل» می‌سازند که بتوانند کمبودهای هم را جبران کنند، 
نه آنکه عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازه‌ای را پیش نکشند؛ 
پس بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم.
بیا تصمیم بگیریم که حرکات‌مان، رفتارمان، حرف‌زدن‌مان و سلیقه‌مان، کاملاً یکی نشود 
و فرصت بدهیم که خرده اختلاف‌ها و حتی اختلاف‌های اساسی‌مان، باقی بماند 
و هرگز، اختلاف نظر را وسیله‌ی تهاجم قرار ندهیم…

عزیز من! بیا متفاوت باشیم!

نادرتفاهم تفاوت چهل نامه‌ی کوتاه به همسرم عشق همسفر


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تکرارم نکن
چهار شنبه 15 دی 1395 ساعت 1:43 | بازدید : 384 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

تکرارم نکن

هر بار رفتنی شدی، راهت‌و بستم تا نری 
هر بار برگشتی به من، حس کردم از قبل دورتری 

هر بار برگشتی به من، یه زخم تازه‌تر زدی 
هر بار برگشتی ولی برای رفتن اومدی 

 

این قدر تکرارم نکن، نذار برات عادت بشم 
اگه نمی‌مونی نیا، نذار آلوده‌ت بشم 

اگه نمی‌مونی نیا، عاشق‌تر از اینم نکن 
درگیر موندن نیستی، درگیر موندنم نکن 

باید من‌و به تلخی نبودنت عادت بدی 
شاید فراموشت کنم، باید بهم فرصت بدی 

شعله نکش سوسو نزن، بذار خاموشت کنم 
این دردو تازه‌تر نکن، شاید فراموشت کنم 

این قدر تکرارم نکن، نذار برات عادت بشم 
اگه نمی‌مونی نیا، نذار آلوده‌ت بشم 

اگه نمی‌مونی نیا، عاشق‌تر از اینم نکن 
درگیر موندن نیستی، درگیر موندنم نکن 

 

تکرار شادمهر عادت عاشق موندن

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
جاذبه
چهار شنبه 15 دی 1395 ساعت 1:39 | بازدید : 364 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

چی مگه تو دنیا مث این آرامش چشماته 
مات توام وقتی می‌بینم خنده رو لبهاته 

مثل تو کی می‌تونه منو آروم کنه با حرفاش 
غیر تو کی تونست بهم ثابت کنه دوسم داش 

 

تویی اون کسی که باید از زمان گذشت و دید 
همه ساعتا رو وقت رفتنت عقب کشید 

تو هوا نباشه عطر تو قدم نمی‌زنم 
تو شدی دلیل زندگیم و زنده بودنم 

همه میگن روت حساسم، آخه تو فرق داری واسم 
عاشقم کن با یه جرعه، آخه چشمات جاذبه داره 
حتا تو بیداری و خوابم، دوست دارم تصویر تو باشه 
همه جا باشی تو کنارم، عشق و این دیوونگیاشه 

دور و ورم چیدم همه اون عکسای دوتایی رو 
دیگه نمی‌شناسم بجز آغوش تو جایی رو 

غصه و غم وقتی تو کنارم باشی ازم دوره 
چی تو نگات داری که تقصیر منه مغروره 

تو بهم بگو کجا بدون من قدم زدی 
که تعادل یه شهرو با نگات بهم زدی 

کیو دیدی مثل من بخنده با چشای خیس 
همه زندگیمی دل بریدن از تو ساده نیس 

همه میگن روت حساسم، آخه تو فرق داری واسم 
عاشقم کن با یه جرعه، آخه چشمات جاذبه داره 
حتا تو بیداری و خوابم، دوست دارم تصویر تو باشه 
همه جا باشی تو کنارم، عشق و این دیوونگیاشه 

 

 

آغوش احسان خواجه امیری عاشق عشق عطر

 


|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
غریق
چهار شنبه 15 دی 1395 ساعت 1:38 | بازدید : 380 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

مانند غـریـقی کــه پر از وحـشت آب است ،
می گردم و دستم پی یک تکه طناب است

 

دلتنگی و تنـهایی و انـدوه و صـبوری
این عاقبت تیره ی یک عاشق ناب است

آن مرد پر از شور و غزل ، بعد تو جان داد
این آدم کوکی ، جسدی پشت نقاب است

یا مشکل ارســال پیام ، از دل مــا بود
یا منبــع گیــرنده ی قلـب تو خراب است

زایـیــده ی دردیـم و به بار آمـده ی عشق
در مکتب ما ، عشق فقط ، حرف حساب است

یک جمله بگو دلبرکم ! ... حرف دلت چیست ؟
عاشق شده این شاعر و ... دنبال جواب است

 م. نظری


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
سه شنبه 14 دی 1395 ساعت 13:0 | بازدید : 339 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )
وقتی با گفتگو مشکلتون حل نشد ؛
وقتی بحثتون به بن بست رسید ،
فقط….
بغلـــــــش کن …
دم گوشش بگو خله دوست دارم
همین کافیه !
.
.
.
دم چشمهایت گرم
با آن دوستت دارم های عاشقانه اش…
از زیر زبانت که نمیتوان حرفی کشید !
 
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید 
 
مـَــن
کَـســـیَــــــم ﮐــﻪ
ﻭﻗﺘــــــــﯽ ﯾـﻪ نَــــــفَــــــــرو
ﺩﻭﺳــــــــــﺖ داشتـــه بــــاشَـــــــــــــم…
ﻭﺍﺳــــــﻪ ﺑــقــیــــه
ﻧﻤــــــــﺎﺯ “مِــــیِـّــــــتــــــــ”
مــــــی خــــونَــــــم
.
.
تو من را بهتر می شناسی
وقتی لبخند می زنم
یعنی دریاچه ای آرام در صبح ام
یعنـــــی
آنقدر دوستت دارم
که هیچ سنگریزه ای
خوشبختی ام را به هم نمی زند !
.
.
دوست داشتنت
تنها کار “عاقلانه ای” است که
از “دلم” بر می آید !
.
.
مرا دوست بدار
به سان ِ گذر از یک سمت خیابان
به سمتی دیگر
اول به من نگاه کن
بعد به من نگاه کن
بعد باز هم مرا نگاه کن…!
.
.
سرمایه ام تویی !
از تمامِ دنیا فقط …
بی اندازه دوستت “دارَم”
.
.
ﺣﺎﻝ ﮐﻪ دوستت دارم ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ
ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﻣــــــﻦ ﺑﺎﺷﺪ !
.
.
دوست داشتنت بوی باران می دهد
همان قدر بی مقدمه ، همان قدر بی دغدغه
فقط یادت باشد مثل باران مرا بی واسطه دوست داشته باشی . . .
.
.
تمام دوست دارم  ها را قطار کرده ام ، تا مرا به تو برساند . . .
.
.
کاش باورت نشود که چقدر دوستت دارم
تا تمام عمر آنرا به “تو” ثابت کنم
.
.
ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺪﺍﺭﻡ
ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ شک ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﻏﺎﺯِ ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻭ ﺣﻮﺍ ﺑﻮﺩﻩ ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ !
.
.
تمام دکترها جوابم کرده اند
عجب سرطان بدخیمیست دوست داشتنت . . .

|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
جملات زیبا عاشقانه
سه شنبه 14 دی 1395 ساعت 12:59 | بازدید : 362 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

جمله های غمگین و گریه آور, جمله های غمگین

     آشپزی ام خوب نیست ؛ اشک پشت پا بریزم برایت ؟
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
    گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…
  :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
    امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
    و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
    و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
    و غمــت سـهم ِ مــن!
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    دلم بهانه ای میخواهد برای ادامه زندگی…
    مثل یک بوسه عاشقانه که یادم بیاورد هنوز زنده ام !
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
    تو … هیچ کجا نیستی…
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    بهار من مرا بگذار و بگذر
    رهایم کن برو دلدار و بگذر
    من عادت می کنم اینجا به غمها
    مرا پر کن از این اجبار و بگذر…
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    حتی دوباره لبخند زدن هم دل میخواهد که من دیگر ندارم !
  :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    تو را هرگز آرزو نخواهم کرد، هرگــــــــز …
    چون محال میشوی مثل همه آرزوهایم !
   :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    دنیا اونقد کوچیکه که آدمایی رو که ازشون متنفری هر روز میبینی
    ولی اونقدر بزرگه که اونی که دلت می خواد رو هیچوقت نمیبینی …
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی!
    نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه
  :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    دیر آمدی ؛ بودنم در حسرت خواستنت تمام شد …
  :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    دیار عاشقی هم شهر هرت داره !
    خیلی راحت دل می دزدن ، دل می برن ، دل می شکنن …
  :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود …
    آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    گاهی از خیال من گذر می کنی …
    بعد اشک می شوی …
    رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من …
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    به من گفت برو گورِت رو گم کن …
    و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
    کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
    “زبانم لال !”
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    اولین خنده ز بی دردی بود
    آخرین گریه ز بی درمانی
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    من که به هیچ دردی نمیخورم …
    این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند …
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    نمیدانی چه حالب دارم “من” وقتی که از “من” حال “تو” را میپرسد…
   :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم … همین
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    کاش بودی تا من نیز چیزی برای از دست دادن داشتم …
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید …
    شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی !
    من از دوری تو منقرض شدم …
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    چند تکه از تو
    پریشان افتاد
    ته فنجانی که فالم را می گرفت…
    می گفت آرام نیستی
    و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    شبانه هایم برای تو
    عشق هم…
    خاطره ی مُرده ای باشد
    برای وقت های کسالت
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    شاید چشم های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک های مان شسته شوند
    تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف تری ببینیم…
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    خاطرات مثل یه تیغ کند می مونه…که رو رگت میکشی…
    نمیبره ، اما تا می تونه زخم میکنه…
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    خــوب ِ مــن ،
    همین جا درون شعرهایم بمان
    تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
    به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
    من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
    شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
    تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت !
    نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    جان غمگین ، تن سوزان ، دل شیدا دارم
    آنچه شایسته عشق است ، مهیا دارم
    سوز دل ، خون جگر ، آتش غم ، درد فراق
    چه بلاها که ز عشقت من تنها دارم
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    درد اگر سینه شکافد ، نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو !
    استخوان تو اگر آب کند آتش غم ، آب شو ، آه مگو !
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    من ماندم و حلقه طنابی در مشت
    با رفتن تو به زندگی کردم پشت
    بگذار فردا برسد می شنوی
    دیروز غروب ، عاشقی خود را کشت


|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
دو شنبه 13 دی 1395 ساعت 18:27 | بازدید : 349 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

 

برای دوستان گل

 

asheganeh

بیایید

 

برای  گردگیری افکارمان آتشی بیفروزیم

 

کینه ها را بسوزانیم

 

زردی خاطرات بد را به آتش

 

و سرخی عشق را از آتش بگیریم

 

و سر انجام

 

آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2