غم بزرگی ایست بودن اما نبودن دیدن از دور اما نزدیک نشدن وسوسه شنیدن صدای فرشته و سیلی ابدار بر گوش تابانیدن همه و همه عذاب نبودن و تنها بودن تا شاید خنده و عشق جدیدی را برای فرشته متصور شدن شاید دیگر نیازی به ین حرف ها نباشد اما باید محیای رفتن شد رفتنی که با بودن هیچ تفاوت ندارد رفتنی که هیچ کس نگرانت نخواهد بود حال نفس نفس زدن های او در آغوش دیگریست و این عذاب بالاتر کاش می شد فقط در دنیای بی صدا و بی نور باشم تا شاید در سیاهی زندگیم فقط خاطره های دوست داشتن و عشقم باقی باشد.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0