عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنهاترین تنهاها و آدرس loverose.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1106
:: کل نظرات : 37

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 725
:: باردید دیروز : 769
:: بازدید هفته : 725
:: بازدید ماه : 4535
:: بازدید سال : 73124
:: بازدید کلی : 231345

RSS

Powered By
loxblog.Com

روح . چن . جن . ارواح . شیطان . خدا . ترسناک

دل نوشته
جمعه 29 دی 1391 ساعت 19:25 | بازدید : 655 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

روزم را با دیدار فرشته ای به پایان رساندم که دوست نداشتم مرا در آن وضع ببیند خودم را روزها پی در پی از اون مخفی ساختم تا مرا نبیند تا دلش نلغزد تا دلش به کسی که اکنون دل بسته قرص شود اما یادم رفت بپرسم آیا پای قراری که با من بسته ایستاده آیا دنیای را که قول داده کنارم باشد را فراموش نکرده چشمانم را پر از صندوق های اشک دید و خود رفت راهی که باید می رفت اشتباه یا درست دیگر انتخاب کرده و راه بازگشتی ندارد خدا کند بازی تقدیر دوباره او را به کام تنهایی نرساند اکنون دعا میکنم دیگر هیچوقت نبینم اش شاید آخرین دیدار ما در خاکسپاری من باشد.


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
شنبه 25 دی 1391 ساعت 22:21 | بازدید : 466 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

دلتنگ کسی که باشی
بهار بیاید یا نیاید هیچ فرقی نمی کند!
تو تنها عبور ماه و سال را
نظاره می کنی
بی آنکه... لباس تازه ی هر فصل را
پوشیده باشی!
دیگر هیچ ستاره ای در آسمان
چشمانت را خیره نمی کند!
هیچ لبخندی دلت را نمی لرزاند!
و مادامی که به رسم تنهایی
کنار پنجره ایستاده ای
همه ی اجسام را
به یک رنگ و شکل می بینی!
دلتنگ کسی که باشی
دنیا برایت اتاق کوچکی می شود
که تنها از روی بغض
خستگی... و بی حوصلگی
روزگارت را در آن
سپری می کنی!
دلتنگ کسی که باشی
به خاموشی رو می آوری
به دردها پناه می بری
و زمانی که طنین آه
آشیانه ای را که در سکوتی محض
روی خاطره ها ساخته ای
ویران می کند
به اشک مجال روییدن می دهی!
دلتنگ کسی که باشی
کسی که می دانی هیچوقت نمی آید
آنقدر از زمین فاصله می گیری
که هیچ احساس ملموسی
حتی به گاه سرودن شعری تازه
تو را به حقیقت زندگی
باز نمی گرداند!
دلتنگ کسی که باشی نگاهت فقط به یک چیز خیره است.
نگاهت نه به در، بلکه به صدای اف افی که منتظری گوشت را نه خراش بلکه نوازش بدهد.
دلتنگ که باشی بی حوصله ای،میگذاری ریشت بلند بشود موهایت هم همینطور...
فکر میکنم اینطوری خیلی زیباتر به نظر میرسم...
دلتنگ که باشی اصلا برایت فرق نمیکند روزهایت چطور بگذرند.
خوب یا بد...برایت فرقی ندارد
تو فقط می خواهی کنار او باشی
...
دلتنگی اصلا برای خودش عالمی دارد
دلتنگی یعنی تو دیگر برای خودت نیستی
دلتنگ که باشی دلت میخواهد یکی پیشت بنشیند و تو برایش از او بگویی...
از فراق...از جدایی...از دوری
تو خودت هم انگار خوشت می آید که دلتنگ بمانی...
حتی دلت می خواهد که بعضی وقت ها کسی باشد که دلتنگش بشوی...
بیچاره کسی که بهانه ای برای دلتنگی ندارد...
بیچاره کسی که دل تنگ ندارد
من دلتنگی را با تمام بی قراری هایش دوست دارم..


|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
شنبه 25 دی 1391 ساعت 22:20 | بازدید : 485 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

ساز کوک می کنم 

برای آمدنت 

ولی غافل از اینکه 

صدای پای تــ♥️ـــــو ... 

تمام آهنگ های دنیا را 

بی اعتبار می کند 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
شنبه 25 دی 1391 ساعت 22:18 | بازدید : 336 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه كه بودم

 

در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

 

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

 

یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر كن

لحظه ای چند بر این آب نظر كن

آب ، آیینه عشق گذران است

تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا كه دلت با دگران است

تا فراموش كنی ، چندی از این شهر سفر كن

 

با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم

سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم

روز اول كه دل من به تمنای تو پر زد

چون كبوتر لب بام تو نشستم

 

تو به من سنگ زدی ! من نه رمیدم نه گسستم

باز گفتم كه تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم. سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم

 

یادم آید كه دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه كشیدم

نگسستم ، نرمیدم

 

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه كنی از آن كوچه گذر هم

 

 

بی تو اما به چه حالی من از آن كوچه گذشتم


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
آدم
جمعه 24 دی 1391 ساعت 1:24 | بازدید : 545 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

اسمش آدم است …اما تو بــاور نکن..

 

گاهی کــاری می کند که از پس هیچ گــرگی بر نمی آیــد..!


|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
وقت
جمعه 24 دی 1391 ساعت 1:24 | بازدید : 568 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

 بعضی وقتا باید یَقه ی احساست رو بگیری ؛
بزنی تـو گوشش ؛
بـا تمـام قدرت سرش داد بزنی ؛
بگی خفه شو دیگه بسه !
تـا الان هر چی کشیدم . . . .
هر چقدر سوختم . . . .
به خـاطــر تــو بــوده !!!
بفــهم اگر گفت دوستت دارم
 به این معنی نبوده که کسه دیگر را هم دوست ندارد


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دنیا
جمعه 24 دی 1391 ساعت 1:23 | بازدید : 546 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

می خواهم دنیا را بهم بریزم
یک شهر را
یک خیابان را
و این خانه را
که جای خالی کوچکی
برای پنهان کردن دلتنگی هایم ندارد!


|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
لب
جمعه 24 دی 1391 ساعت 1:22 | بازدید : 581 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

بدون تو “لبم
فقط به درد حرف می خورد


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
دلتنگم
جمعه 24 دی 1391 ساعت 1:21 | بازدید : 468 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

دلتنگم
برای کسی که مدتهاست بی آن که باشد
هر لحظه زندگی اش کرده ام…!

 

 


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
هیچکس
جمعه 24 دی 1391 ساعت 1:21 | بازدید : 529 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

 

هیچکس
جز تو نمیتواند
نجاتم دهد
وقتی انگشتهایم میان
موج موهایت غرق میشود!


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1