ما ماهواره نداشتیم
ما خیلی قانع بودیم به خدا
صحنه دارترین تصاویر عمرمان عکس هندیهایی بود که
یواشکی مدرسه میبردیم...
زنهای فیلمهای تلوزیون ما توی خواب هم روسری سرشان
می کردند
حتی توی کتابهای علوممان هم با حجاب بودند
ما فکر می کردیم بابا مامان هایمان ما را با دعا کردن به
دنیا آورده اند
عاشق که می شدیم رویا می بافتیم
موبایل نداشتیم که اس ام اس بدهیم
ما خودمان خودمان را شناختیم
بدنمان را
جنسیتمان را یواشکی و در گوشی آموختیم
هیچکس یادمان نداد
و حال گیر افتاده ایم بین دو نسل
نسلی که عشق و حال هایشان را توی شهر نو ها و کاباره
های لاله زار کرده بودند
و نسلی که دارد با فارسی وان و من و تو و ایکس باکس و
فیس بوک بزرگ می شوند
و هیچکدامشان مارا نمی شناسند و نمی فهمن ...
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1