یکی از ویژگی های عرفان های نوظهور این است که این عرفان ها عمدتاً ضد معاد و تناسخ گرا هستند. تناسخ بدین معنا است که وقتی انسان در این دنیا می میرد جسم از بین می رود ولی روح باقی است و وارد یک جسم دیگر می شود؛ و مدام گردش می کند تا به ابدیت نهایی و به تکامل نهایی عالم می رسد(۱) . برخی هم معتقدند که در یک دوره زمانی روح و جسم با هم از بین می روند و تمام می شوند؛ یعنی به معاد قائل نیستند.
عرفان های غیر دینی اصولاً، غیر از این دنیا، مرحلة دیگری برای زندگی انسان قائل نیستند و تعالیم آنها، هرچه باشد، به کیفیت زندگی آدمی در همین جهان مادّی خلاصه می گردد. این امر به حدی در بین آموزه های این عرفان ها رواج پیدا کرده است که برایان ویلسون در کتاب "جنبش های نوین دینی، چالش ها و راهکارها" می گوید که در ۴۰ سال اخیر، ۳۰ درصد از مردم غرب و مسیحیان، باور به معاد را از دست داده اند و باور به تناسخ را پذیرفته اند. این امر را شاید بتوان نقطه اشتراک تمام عرفان های دروغین و کاذب دانست که حتی ویژگی آیین های هندی نیز می باشد. چنانچه یکی از
پایه های اساسی فالون دافا به عنوان یکی از این عرفان ها، مسئله تناسخ روح است و این نظریه به قدری در سراسر کتابها و سخنرانی های لی هنگجی تکرار شده است که نیاز به آوردن همه آنها در این تحقیق نمی باشد.
"لی هنگجی "می گوید :"انسان بعد از مرگ دوباره به این دنیا باز می گردد. در هر مرحله که می میرد و دوباره باز می گردد با خود مقداری کارما از زندگی قبلی می آورد و رفته رفته این کارماها موجب بیماری می شوند. استفاده از داروها کارما را به داخل بدن می فرستد و جراحی نیز کاری از پیش نمی برد... انسان های امروزی با کارما روی کارمایی دیگر قرار دارد به این مرحله آمده اند و علاوه بر کارمای بیماری انواع دیگر کارما را دارند که موجب سختی ها ، عذاب ها و تنش ها در زندگی شان می شود و درک نمی کنند که درحال باز پرداخت کارمای زندگی گذشته خودشان هستند. برای ما تزکیه کنندگان غیر از کارمایی که استاد (لی هنگجی) از بین برده است هنوز هم مقداری را باید خودمان پرداخت کنیم"(۲).
در این گفتار وی نیز اعتقاد به تناسخ و بازگشت پیاپی روح به این دنیا دیده می شود .اشو نیز منکر معاد و مدافع تناسخ می باشد.و برای اثبات تناسخ به مسئله " تجربه شخصی " استدلال می کند. چنانچه دالایی لاما نیز به تناسخ اعتقاد دارد و یکی از مبانی عرفان وی به شمار می آید.وی به خاطر توجیه دردها و مصیبت ها بر تناسخ تاکید می کند. دالایی لاما معتقد است کسانی که به تناسخ باور دارند، در مصیبت ها یا رنج نمی برند و یا تحمل مصیبت برای او خیلی آسان می شود.
مکتب اکنکار نیز یکی از اصول و مبانی آن، اعتقاد به تناسخ می باشد که برای این امر نیز استدلالات مختلفی ذکر کرده است. یکی از استدلالات آنها، قانون علمی " اصل بقای ماده و انرژی " است که طبق این قانون ماده نه هرگز به وجود می آید و نه هرگز از بین می رود. استدلال دیگر آنها اختلافات شخصیتی موجود بین والدین و فرزندان می باشد که برای توجیه آن به تناسخ معتقد شده اند و از این راه سعی در تبیین آن دارند. امروزه نیز اعتقاد در آیین های هندی نیز وجود دارد و عده ای معتقدند که تکریم حیواناتی چون گاو در مذهب آنان، بیانگر این امر است که شاید روح یک انسانی برای مراحل تکمیل خود به بدن این حیوان "مثلا گاو"وارد شده باشد و در واقع یک انسان باشد!
اما در حالی که ایده تناسخ جایگزین مسئله معاد و روز رستاخیر شده است، این امر در ادیان الهی بویژه اسلام مورد نکوهش و رد واقع شده است. قائلان به تناسخ چون نتوانسته اند معاد را به صورت صحیح آن تصویر کنند، تناسخ را جایگزین آن کرده اند. در این عرفان ها استفاده از این مفهوم تبدیل به ابرازی برای توجیه بسیاری از تبعیضات اجتماعی و ظلم و ستم ها را توجیه می باشد که تلاش برای رفع این تبعیضات بی دلیل
به حساب می آید.از نظر اسلام قول به تناسخ مستلزم کفر است، و در کتب عقاید ما، درباره بطلان و ناسازگاری آن با عقاید اسلامی به طور مفصل بحث شده است، که ما به صورت خلاصه به طرح آنها می پردازیم.
یکی از دلایل فلسفی بر بطلان این مفهوم، محال بودن برگشت روح از فعلیت به قوه است که توسط ملاصدرا را بیان شده است.
از یک طرف مسلم است که روح انسان در هنگام مفارقت از بدن، به حالت فعلیت رسیده و از طرف دیگر بنا به تناسخ، روح به کالبد و جسد دیگری ـ بدون دلیل ـ حلول می کند و دوباره به مرحله استعداد و قوه محض تنزل پیدا می کند. لازمه این گفته این است که فعلیت موجود به قوه ـ خروج از فعل به قوه ـ برگردد که امری است محال است و باطل. چون فعل که "وجدان" است هرگز به قوه که " فقدان" است تبدیل نمی شود.
این مسئله از نظر علمی نیز مطرود و مردود شناخته و دانشمندان و فلاسفه دلایلی بر ابطال آن آورده اند. به عنوان مثال تایلر می گوید:
" نظریه تناسخ ارتباط تنگاتنگی با بقای مستقل ارواح دارد.از دیدگاه این اندیشه، مشابهت اولاد به پدرانشان طی قرنهای متمادی با تناسخ، تبیین می گردید، اما امروز این مسئله، با قانون وراثت به خوبی توضیح داده می شود."
آیات فراوانی نیز همچون آیات ۲۸ سوره بقره، آیه ۹۹ و ۱۰۰ سوره مومنون در قرآن وجود دارد که نظریه تناسخ و بازگشت به این زندگی را برای جبران گذشته، رد کرده است.
روایاتی از ائمه اطهار ( ع ) نیز وجود دارد که ضمن ابطال قطعی این عقیده، توجه به لوازم آن داده شده است که از جمله آنها روایتی است که از امام رضا ( ع ) وجود دارد که در پاسخ مامون درباره تناسخ، فرمود:
" من قال بالتناسخ فهو کافر بالله العظیم ؛ یکذب بالجنه و النار"، کسی که به تناسخ اعتقاد داشته باشد به خدا ایمان نداشته و بهشت و دوزخ را انکار می کند.
بنابراین در دین مبین اسلام تناسخ با تمام انواع و گونه هایش باطل می باشد، چرا که این مفهوم، باعث زیرسئوال بردن بسیاری از ضروریات دین همچون مسئله معاد و عالم اخروی شده است که از ضروریات و قطعیات دین مبین اسلام به شمار می آید. مسئله ای که لازم است به آن پرداخته و تبیین شود، دلایل طرح مسئله تناسخ در بین این عرفان ها می باشد.
شاید دلایل رد مسئله معاد و روز رستاخیر در بین این عرفان ها را بتوان در چند دلیل تببین کرد. یکی از این دلایل آماده ساختن پیروان این مکاتب برای پذیرش ظلم و ستم می باشد که با تناسخ سازگاری دارد. همچنین این مفهوم خود وسیله موثر برای تخدیر افکار، و آماده ساختن افراد برای تن در دادن به انواع محرومیت ها و بدبختی ها و ناکامی ها می شود. آنها سعی دارند که با این مفهوم نوعی شرایط روحی برای افراد فراهم آورند که به بدبختی های موجود سر تسلیم فرود آورند.
علی.م
پی نوشتها:
۱- جریان شناسی ضد فرهنگها، خسرو پناه، ص ۲۳۰
۲- فالون گونگ صفحه ۲۰ و ۲۱
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1