چکیده داستان گروهی نظامی که ادعا دارد «دولت » است و حالا می خواهد «خلافت » تشکیل دهد :
سازمان «دولت اسلامی عراق و شام » (داعش) امروز توانسته است خود را به عنوان یک طرف اصلی در معادله پیچیده سوریه مطرح کند، آن هم در مدتی کوتاه از زمان تأسیسش. مدتی که برخی آن را یک «رکورد » می دانند. البته این حرف وقتی صحیح است که داعش را یک گروه جدید بدانیم. اما در حقیقتِ امر، تنها چیزی که اینجا جدید است، فقط اسم سازمان است. به همین جهت نمی توان دلایل تفوق «دولت اسلامی عراق و شام » بر دیگر سازمان های مخالف داخل سوریه را فهمید مگر آنکه به این نکته دقت کرد که این گروه نه تنها از بقیه سازمان های فعال در بحران سوریه قدمت بیشتری دارد، بلکه حتی از خود بحران سوریه هم قدمت بیشتری دارد.
ریشههای داعش
ریشههای این سازمان به سال ۲۰۰۶ برمیگردد، زمانی که در پانزدهم اکتبر تأسیس «دولت اسلامی» عراق اعلام شد. دولت اسلامی عراق، سازمانی بود که از ادغام چند سازمان به وجود آمد، از جمله بارزترین آن سازمان ها میتوان «سازمان القاعده بینالنهرین» به رهبری ابومصعب الزرقاوی و «مجلس شورای مجاهدین عراق» و «ارتش صحابه» را نام برد.
این سازمان تازه تأسیس یعنی دولت اسلامی عراق، بعقوبه عراق را به عنوان مرکز و پایتخت خود برگزید و اعضایش با ابوعمر البغدادی به عنوان امیر بیعت کردند. نام اصلی ابوعمر البغدادی ۴۷ ساله، حامد داوود محمد خلیل الزاوی بود.
او که در ابتدا جزو نیروهای امنیتی عراق بود پس از آنکه در سال ۱۹۸۵ به تفکرات سلفی روی آورد از کارش خارج شد و تبدیل به یکی از تبلیغ کنندگان اصلی سلفیگری شد. با ابوعمر البغدادی ابتدا به عنوان امیر «ارتش طائفه پیروز» بیعت شد، سپس با سازمان «القاعده در بینالنهرین» بیعت کرد، سازمانی که چندی بعد به همراه چند گروه دیگر «مجلس شورای مجاهدین عراق» را ایجاد کرد.
در ابتدا، ابومصعب الزرقاوی در رأس این مجلس قرار داشت و پس از کشته شدن او، ابوعمر البغدادی به عنوان جانشین وی و با اسم ابوعبدالله الراشد البغدادی جانشین وی گردید و چندی بعد هم (چنانکه گفتیم) با او به عنوان امیر «دولت اسلامی عراق» بیعت شد.
در سال ۲۰۱۰ «وزارت هیأتهای شرعی در دولت اسلامی عراق» خبر کشته شدن ابوعمر البغدادی را اعلام کرد و چندی بعد هم خبر بیعت با ابوبکر البغدادی به عنوان «امیر دولت اسلامی عراق» از طرف مجلس شورای مجاهدین؛ رسانهای گردید.
«دولت اسلامی عراق» به سوریه امتداد مییابد
ابوبکر البغدادی نقشی اساسی در تأسیس «جبهه النصره لاهل الشام» ایفا نمود، هر چند که رهبر آن یعنی ابومحمد الجولانی را تابع خود محسوب میکرد و معتقد بود که اطاعت او بر جولانی واجب است. روی همین حساب بود که چندی بعد شخصاً «انحلال جبهه النصره و ادغام آن در دولت اسلامی عراق» و تشکیل «دولت اسلامی عراق و شام» را اعلام نمود.
البته رد این طرح از طرف جولانی هم نتوانست جلوی ظهور قدرتمند داعش در صحنه میدانی را بگیرد:
داعش به سرعت اقدام به تأسیس مقرهای علنی نمود و مناطق وسیعی را بدون درگیری حقیقی به تصرف خود درآورد و در این مسیر از رزمندگان پیرو خود سود برد که تا پیش از آن زیر پرچم جبهه النصره بودند و بعد از اعلام داعش به سرعت از آن جدا شده بودند.
برخی گزارشها حاکی از آن است که نزدیک به شصت و پنج درصد نیروهای النصره به سرعت از آن جدا شده و از داعش اعلام تبعیت کردند. گفته شده که اکثر این افراد از «مهاجرین» یعنی جهادیون غیر سوری بوده اند.
برخی گروههای مسلح هم به صورت کامل اعلام وابستگی به داعش نمودند، از جمله مجلس شورای مجاهدین به رهبری ابوالاثیر (که سازمان هم او را به عنوان امیر حلب منصوب نمود) و «لشکر مجاهدین و انصار» به رهبری عمر چچنی.
به کمک همین «جدا شدن» ها بود که داعش توانست به جای جبهه النصره بر برخی مناطق و مقرها مسلط گردد که از مهمترینشان میتوان به رقّه و بخشهایی از ریف و داخل حلب اشاره کرد. داعش همچنین بر مقرهای برخی گروههای دیگر در منبج و الباب و اعزاز هم مسلط گردید. کما اینکه برخی نقاط کوچک که در دست النصره بود را تبدیل به مقرهایی بزرگ و باشکوه کرد.
داعش، بابِ پیوستن به خود را کاملاً باز گذاشته است. و از کیفیت کسانی که به او میپیوندند چندان پرسوجو نمیکند و به هر رزمنده حقوق ماهیانهای در حدود دویست دلار میپردازد و همین موجب شده هزاران نفر در مناطقی که تحت سیطرهاش قرار میگیرند به آن بپیوندند.
اختلافات جولانی و بغدادی
یک منبع «جهادی» در گفتوگو با روزنامه السفیر میگوید که اختلافات بین این دو نفر «فکری محض» است چرا که «روشن شده است که روش بغدادی به صورت ریشهای با روش جولانی متفاوت است».
بغدادی معتقد است که باید فوراً تشکیل امارت یا دولت اسلامی اعلام شود و یک امیر یا فرمانده برای آن تعیین گردد و همه تصمیمگیریها در اختیار آن امیر باشد و برخی مجاهدین به عنوان والی از طرف این امیر تعیین گردند (فرقی ندارد سوری باشند یا نه). بغدادی همچنین هیأت شرعیای که در آن قضاتی از دیگر گروههای مسلح اسلامی حضور داشته باشند را قبول ندارد و می گوید شرعی جز شرع مردان دولت اسلامی وجود ندارد و معتقد است که همه گروههای مسلح اسلامی دیگر باید با امیر داعش بیعت کنند وگرنه از حکمرانی خدا خارج شده اند.
بغدادی همه همکاری نظامیاش فقط با گروههایی است که اعلام بیعت کرده اند و معتقد است که «مردان دعوت» در دولت اسلامی (یعنی همان خطیبان و ائمه مساجد) حق دارند خودشان را به جای خطبای و علمای دینی محلی بنشانند. بغدادی معتقد است که همه غنائم و اموال به دست آمده حق بیتالمال دولت اسلامی است و بقیه گروههای مسلح حقی در آن ندارند، خواه اسلامگرا باشند خواه نباشند.»
ولی یک منبع «جهادی» دیگر می گوید که « اختلاف روش را نباید چیزی بیش از یک دلیل غیر مستقیم دانست: جولانی و بغدادی بر سر استراتژیای که النصرة میخواست در پیش بگیرد با هم توافق داشتند (هرچند که بغدادی کاملاً درباره آن قانع نشده بود)
ولی در هر حال بغدادی بر اجرای آن به صورت موقت موافقت کرده بود چرا که جولانی تأکید کرده بود که این روش نزد اهل شام شدیدا مورد استقبال واقع خواهد شد.»
در ارتباط با همین نکته این منبع «جهادی» توضیح میدهد که «دلیل اصلی اختلافات، اختلاف شخصی قدیمی بین جولانی و ابومحمد العدنانی بود، کسی که به عنوان سخنگوی داعش شناخته میشد و سپس از طرف ابوبکر البغدادی به عنوان امیر داعش در شاخه شام تعیین گردید.»
در همین راستا، این منبع به تعدادی از تصریحات العدنانی اشاره میکند که مثلا «جبهة النصرة را «افراد جداشده» از داعش توصیف کرد، کما اینکه جولانی و گروهش را طغیان گرانی توصیف کرد که به اصطلاح عصای اطاعت را تکهتکه کردهاند و بیعتی که از بغدادی بر گردنشان بود شکستهاند، او یک جای دیگر هم تأکید کرد که همهی زمینهها و دلایل جنگ بین جبهه النصره و داعش موجود است.»
داعش، جبهه النصره، القاعده
میتوان پیروی از القاعده و پذیرفتن ولایت آن را بزرگترین فصل مشترک بین داعش و جبهه النصره دانست.
داعش از همان زمان تأسیس دولت اسلامی عراق زیر پرچم القاعده قرار داشت و بیش از هر چیز از روش ابومصعب الزرقاوی پیروی میکرد. طبق این «اصل جهادی» که «فرع از همان چیزی پیروی میکند که اصل از آن پیروی میکند»، تا وقتی که امیر داعش به صورت علنی بیعتش با رهبر القاعده را نشکسته است، باید داعش را تحت ولایت القاعده دانست.
هرچند که باید اشاره کرد که بغدادی چندی پیش فرمان رهبر القاعده مبنی بر انحلال «دولت اسلامی عراق و شام» و باقی ماندن جبهه النصره و دولت اسلامی عراق به همان حال قبلیشان را رد کرد.
اما جبهة النصره هم درست پس از اعلام بغدادی مبنی بر انحلال جبهه النصره، به صورت علنی بیعت خود با ایمن الظواهری رهبر القاعده را اعلام کرد، درست فردای صحبت البغدادی، جولانی تصمیم او را رد کرد و اعلام کرد که بیعتش «فقط و تنها فقط برای امیر سازمان القاعده ایمن الظواهری خواهد بود که فرمانده اعلی محسوب میشود.»
این اعلام بیعت جولانی هم ظاهراً گامی بود در جهت استفاده از الظواهری در نبردش با بغدادی.
پیامهای ظواهری و رد آن توسط بغدادی
شاید همینجا بد نباشد نگاهی دقیقتر به اختلافات علنی شده این مثلث (ظواهری، بغدادی، جولانی) در سطح رسانهای و سیاسی بیندازیم.
به گزارش المانیتور، در ماه آوریل ۲۰۱۳ (یکسال پیش) بود که بغدادی در پیامی صوتی اعلام کرد که «جبهه النصره» «امتداد دولت اسلامی عراق و بخشی از آن» به حساب میآید و سپس «الغای اسم دولت اسلامی عراق و الغای اسم جبهه النصره و جمع آن دو ذیل یک اسم واحد، یعنی دولت اسلامی عراق و شام» را اعلام نمود. بغدادی در ادامهی پیام افزود که برای اتخاذ تصمیم ادغام این دو سازمان با «اهل حل و عقد» ( یعنی رهبران و علما) مشورت کرده است و آنها از این طرح استقبال کردهاند.
اما پس از صدور این پیام، جولانی بیانیهای داد و طی آن به پاسخگویی به بغدادی پرداخت و گفت که نه تنها با او در این زمینه مشورتی نشده است بلکه حتی به «علمای بزرگ جبهه النصره» خبر ادغام این دو سازمان را نداده بودند و آنها هم این خبر را از رسانهها شنیدند.
جولانی بدین ترتیب گردن نهادن به فرماندهی بغدادی را رد کرد، مسئلهای که موجب ایجاد نوعی هرج و مرج بین «جهادیون سوریه» و ایجاد شکافهایی در صفوف جبهه النصره (یعنی اصلیترین نیروی مسلح در حال جنگ با نظام سوریه تا آن زمان) گردید. جولانی ضمن اعلام بیعت با ایمن الظواهری تأکید کرد که بیعت سابقش با بغدادی تنها به عنوان نماینده ظواهری در عراق بوده است.
در اینجا بود که از طرفهای مختلفی از ظواهری نظرخواهی شد تا آنکه ظواهری در ماه می ۲۰۱۳ طی نامهای به جولانی و بغدادی دستور به انحلال داعش و باقی ماندن جبهه النصره و دولت اسلامی عراق در وضع سابقشان داد. این مسئله مورد پذیرش رهبران داعش قرار نگرفت واختلافات ادامه پیدا کرد.
حدود شش ماه بعد، پیام صوتی رهبر القاعده ایمن الظواهری در روز ۸ نوامبر ۲۰۱۳ منتشر شد و سر و صدای رسانهای زیادی بپا کرد، پیامی که طی آن، ظواهری صریحاً خواستار انحلال دولت اسلامی عراق و شام (داعش) شده و تأکید کرده که جبهه النصره شاخه رسمی القاعده در سوریه به حساب میآید، چیزی که وجههای «شرعی» به جبهه النصره میبخشید. در مقابل و به سرعت، داعش هم با پیام رهبرش ابوبکر البغدادی این صحبتهای ظواهری را رد کرده و تأکید نمود «داعش»، هم در عراق و هم در سوریه باقی خواهد ماند و به فعالیتهایش ادامه خواهد داد.
ایمن الظواهری در پیام خود آورده بود: «از امروز دولت اسلامی عراق و شام منحل است و این گروه به همان اسم دولت اسلامی عراق به فعالیتش ادامه خواهد داد … جبهه النصره لأهل الشام یک شاخه مستقل است [نه زیر نظر دولت اسلامی عراق] و مستقیما زیر نظر فرماندهی کل القاعده عمل خواهد کرد.» الظواهری در این پیام تأکید کرد: «ولایت مکانی دولت اسلامی عراق، بر عراق است و و ولایت مکانی جبهه النصره لأهل الشام بر سوریه.» بدین ترتیب ظواهری طرف رهبر جبهه النصره را گرفت که از او خواسته بود او را از بغدادی مستقل بداند و ولایت جبهه النصره بر سوریه و استقلالش از القاعده عراق را اعلام نماید. الظواهری در ادامه پیام صوتیاش آورده بود: «کار شیخ ابوبکر البغدادی الحسینی [او مدعی است نسبش به حضرت سیدالشهدا علیه السلام میرسد] که بدون دستورخواهی از ما و بدون مشورت با ما و حتی بدون اطلاع دادن به ما تشکیل دولت اسلامی عراق و شام را اعلام نمود، خطا بود. کار شیخ ابومحمد الجولانی هم که بدون دستورخواهی از ما و بدون مشورت با ما و حتی بدون اطلاع دادن به ما اعلام کرد که دولت اسلامی عراق و شام را نمیپذیرد و خود را با القاعده مرتبط دانست، خطا بود.»
جالب آنکه درست در همان روز ۸ نوامبر پیامی صوتی از بغدادی منتشر شد که در پاسخ به الظواهری تصریح میکرد: «دولت اسلامی در عراق و شام، کماکان باقی خواهد ماند … هرگز بر سر آن مذاکره و چانهزنی نمیکنیم و از آن کوتاه نمیآییم.»
درباره چرایی انتشار این پیام صوتی از طرف ظواهری (که مضمونش درست همان چیزی است که حدوداً شش ماه قبلش و طی نامه به بغدادی و جولانی هم آن را اعلام کرده بود) موسی الغنامی از پژوهشگران موضوع گروههای اسلامی (بدون علنی کردن منابع صحبتش) میگوید: مسئولین ردهبالای مذهبی و نظامی داعش جلسهای با بغدادی داشتند و طی آن توافق کردند که نام دولت اسلامی عراق و شام ملغی شود و تشکیل خلافت اسلامی اعلام گردد. در همین راستا از برخی گروههای مرتبط با القاعده در تونس و لیبی و صحرای سینا و سومالی هم بیعت گرفته شد. قرار بود ابتدا تشکیل خلافت اعلام شد و سپس بیعت با بغدادی رسانهای گردد و تعیین او به عنوان «امیرالمؤمنین» اعلام شود. در این بین، یاران بغدادی خواسته بودند از گروه انصار الشریعه در یمن و پیروان القاعده در مالی بیعت بگیرند ولی آنها این مسئله را نپذیرفته و موضوع را به اطلاع ایمن الظواهری رسانیده بودند. ظواهری هم به سرعت اقدام به انتشار آن پیامی صوتی کرده و مضمون آنچه در نامه مکتوبش آورده بود را باز تکرار نموده تا بغدادی نتواند در صحت انتسابش به او تشکیک نماید.
از طرف دیگر و در تحلیل این اختلافات، کارشناس لبنانی موضوع گروههای اسلامگرا، دکتر محمد علوش در مصاحبه با المانیتور میگوید که پس از صحبتهای صریح ظواهری و رد آن توسط داعش «ما در آستانه یک مرحله جدید از سلفیگری جهادی هستیم، مرحلهای که در آن رهبریهای جدید ایجاد میشود و افراد بر رهبران قبلیشان میشورند. این میتواند نشانگر آغاز حالت جدیدی از تندروی باشد (در قیاس با القاعده اصلی که در افغانستان متولد گردید).» علوش معتقد است که اختلافات بین ظواهری و بغدادی و بین داعش و جبهه النصره اختلافاتی فکری و سیاسی مرتبط با موضوع بیعت و زمان اقامه دولت اسلامی و اختلاف درباره فهرست اولویتها است، هرچند که همه اینها در اهداف کلیای که القاعده برای آن تشکیل شد اتفاق نظر دارند.
برخی شخصیتهای اصلی داعش
ابوبکر البغدادی
نام اصلی او ابراهیم بن عواد بن ابراهیم البدری و از متولدین سامرای عراق به سال ۱۹۷۱ میلادی است. کنیهاش ابودعاء و ملقب به «کرّار» است. بغدادی در دانشگاه اسلامی بغداد تحصیل کرد و در آنجا مدرک کارشناسی ارشد و دکترا گرفت. گفته شده یکی از عوامل قدرت او انسابش به عشیره بوبدری است.
طبق تصریحات یکی از مسئولین وزارت کشور عراق در دسامبر ۲۰۱۲، بغدادی «قبلا دستگیر شده و در زندان بوکا در بصره زندانی بود»
بغدادی در تأسیس بسیاری از گروههای جهادی نقش داشته است، از جمله «جیش اهل السنه و الجماعه» که در آن منصب «امیر بخش شرعی» را دارا بود. او همچنین به عنوان یکی از اعضای «مجلس شورای مجاهدین» تعیین گردید. او از نزدیکان ابوعمر البغدادی مؤسس دولت اسلامی عراق به حساب میآمد و پس از کشته شدن او به عنوان جانشینش انتخاب گردید و سازمان دولت اسلامی عراق در تاریخ ۱۶ می ۲۰۱۰ با او به عنوان امیر بیعت نمود.
ابومحمد العدنانی الشامی
در ابتدا اسم او به عنوان سخنگوی رسمی داعش در رسانهها مطرح گردید و بعد از آن هم به عنوان امیر سازمان در «اقلیم شامی دولت» [شاخه سوریه داعش] معیین گردید.
درباره او اطلاعات چندانی در دست نیست جز اطلاعاتی که یک منبع جهادی مطرح میکند و میگوید:
«شیخ العدنانی سوری الصل و از اهالی استان ادلب است. با آغاز حمله صلیبی به عراق [حمله آمریکا و متحدینش در سال ۲۰۰۳] او جزو اولین مهاجرین به عراق [برای جهاد] بود.
او جزو کسانی است که هر سه دوره گروههای جهادی در عراق را تجربه کرده است (یعنی دوره گروه «التوحید و الجهاد» سپس «القاعده در سرزمین بینالنهرین» و سپس «دولت اسلامی عراق») کما اینکه جزو اعضای مجلس شورای مجاهدین هم بود.»
از مشهورترین تصریحات عدنانی همانی است که گفت:
«هر کس شریعت خدا را میخواهد باید به سراغ سلاح و جهاد برود چرا که «مسالمت آمیز» رفتار کردن [اشاره به اصطلاح انقلاب مسالمت آمیز] اساساً در دین خداوند وجود ندارد.»
ابوالاثیر (برخی ها ابوالاسیر گفته اند)
او هم مثل ابومحمد العدنانی نام حقیقیاش مشخص نیست. یک منبع «جهادی» میگوید که «شیخ ابوالثیر اهل روستای تل عقبرین در نزدیکی دانا در استان ادلب است.» نام او پس از آنکه به عنوان «والی حلب» تعیین شد، رسانهای گردید.
همان منبع میگوید: «شیخ ابوالثیر جوانی لاغر اندام است، سی و چند سال دارد، در دانشکده مهندسی در حلب تحصیل کرده است و از سال ۲۰۰۷ در زندان صیدنایا زندانی بود و در عفو عمومی ژوئن ۲۰۱۱ آزاد گردید.
در ابتدا «تیپ شیران اهل سنت» را تأسیس کرد. این گروه پیش از بروز داعش، در پادگان شیخ سلمان در نزدیکی قلعه سمعان آموزش میدیدند که وابسته به جبهه النصره بود.
او پس از ظهور داعش، در رأس مجلس شورای مجاهدین داعش قرار گرفت و سپس به عنوان والی حلب تعیین گردید. او در یکی از نبردها در نزدیکی حلب مجروح شد، چندی بعد هم در یکی از پستهای بازرسی «لواءالتوحید» [که با داعش مخالف است] مورد حمله تیراندازان قرار گرفت که دو همراهش کشته شدند ولی او نجات پیدا کرد.»
ابوعبدالرحمن الکویتی
نام اصلی او محمد عبدالرحمن معروف به ابوعبدالرحمن الکویتی است و سی و چند سال دارد. اسم او هنگام امضای توافقنامه مشهور بین داعش و «لشکر طوفان شمال» معروف شد. چندی بعد هم به عنوان والی داعش در شهر اعزاز تعیین گردید.
درباره او دو روایت متناقض وجود دارد. اولی میگوید که او کویتی است و حضورش در سوریه «اولین تجربه جهادی واقعی» او محسوب میشود، در حالیکه روایت دوم میگوید که «او از اهالی صحرانشین عراق است و به عنوان تیمن و تبرک نام مخلد العتیبی که به اسم ابوعبدالرحمن الکویتی معروف بود و جزو مجاهدینی بود که در بوسنی شهید شد را روی خود گذاشته است.»
راوی همین روایت دوم همچنین میگوید: «والی اعزاز تجربه فعالانهای هم در سازمان فتح الاسلام داشته است.» [فتح الاسلام یک گروه تکفیری بود که در لبنان فعالیت میکرد و توسط ارتش این کشور سرکوب گردید.] این منبع همچنین نقل میکند یک بار که مشکلی در بیمارستان اعزاز به وجود آمده بود ابوعبدالرحمن الکویتی در بیسیم اعلام کرد: «من امیر اعزاز هستم. کفار در اعزاز حضور دارند، از ریف اعزاز به کمک بیایید.»