عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنهاترین تنهاها و آدرس loverose.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1106
:: کل نظرات : 37

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 313
:: باردید دیروز : 89
:: بازدید هفته : 424
:: بازدید ماه : 2297
:: بازدید سال : 70886
:: بازدید کلی : 229107

RSS

Powered By
loxblog.Com

روح . چن . جن . ارواح . شیطان . خدا . ترسناک

سه شنبه 5 آبان 1394 ساعت 13:2 | بازدید : 414 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

امتناع زن غساله از غسل دادن حضرت روقیه/سرگذشت حضرت رقیه‏ (س) در واقعه عاشورا

شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) -حضرت آیت‌الله العظمی سیّد صادق روحانی به پرسشی درباره سرگذشت حضرت رقیه‏ علیها السلام در واقعه عاشورا پاسخ گفته است.
به گزارش شفقنا متن پرسش مطرح شده وپاسخ این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است:

پرسش:کیفیت وفات حضرت رقیه‏ علیها السلام را بیان فرمایید و آیا روایت خطیبان از ماجراى شام، درباره اینکه ایشان پس از اینکه در خواب امام را دید و پس از آن با مشاهده سر بریده امام حسین‏ علیه السلام از دنیا رفت، صحیح است؟
جواب : باسمه جلت اسمائه؛ حضرت رقیه در واقعه کربلا، دختربچه‏ اى است که به خاطر کمى سنش، کشته شدن پدرش را از او پنهان نمودند.
کتب تاریخى درباره کیفیت شهادتش اینگونه گفته‏ اند: حسین‏ علیه السلام دختر کوچکى داشت که بسیار او را دوست مى‏ داشت و او نیز بسیار پدر را دوست مى‏ داشت و در شام به همراه اسیران بود؛ در فراق پدر شب و روز گریه مى کرد به او مى‏ گفتند او در سفر است.
شبى پدر را در عالم رؤیا دید زمانى که از خواب بیدار شد بسیار بى‏ تابى کرد و گفت: پدرم و نور چشمم را برایم بیاورید. هر چه اهل بیت‏ علیهم السلام خواستند او را آرام کنند بیتابى و گریه او بیشتر مى‏ شد: به خاطر گریه او حزن اهل بیت ‏علیهم السلام برانگیخته شد و آنها نیز به گریه افتادند و بر سر و صورت زدند و بر سر خود خاک ریختند و موها را پریشان کرده و صداى شیون و فریاد آنها بالا رفت. یزید فریاد و شیون آنها را شنید و گفت: چه خبر است؟ به او گفتند: دختر کوچک حسین‏ علیه السلام پدرش را در خواب دیده، از خواب بیدار شده، پدرش را مى خواهد و گریه مى کند. زمانى که لعین این را شنید، دستور داد: «سر پدرش را برایش ببرید و در مقابلش قرار دهید تا آرام شود».

سر را در طبقى قرار داده و با پارچه اى پوشاندند؛ و در مقابلش قرار دادند. دختر پارچه را برداشت و سر را در بغل گرفت در حالى که این‏ گونه مى ‏گفت: اى پدر چه کسى تو را با خونت خضاب کرد؟ اى پدر چه کسى رگ گردن تو را بریده؟ اى پدر چه کسى مرا در کودکى یتیم کرد؟ اى پدر یتیمه تا بزرگ شود چه کسى را دارد؟ اى پدر زنان بدون رو بند چه کسى را دارند؟ اى پدر بیوه زنان اسیر چه کسى را دارند؟ اى پدر چشمان گریان چه کسى را دارند؟ اى پدر گمشده ‏هاى غریب چه کسى را دارند؟ اى پدر بعد از تو که را دارم؟ بعد از تو من چه ناامیدم، چه غریبم، اى پدر اى کاش من قربانى تو مى شدم. اى پدر اى کاش قبل از این کور بودم. اى پدر کاش جان مى دادم و محاسن به خون خضاب شده تو را نمى دیدم، پس لب هایش را بر لب شهید مظلوم قرار داد و گریه کرد تا اینکه بیهوش شد.

امام زین العابدین‏ علیه السلام به عمه اش فرمود: اى عمه اى زینب، یتیمه را از روى سر پدرم بلند کن که زندگى را ترک کرده است زمانى که حضرت زینب او را تکان داد روح مطهرش، دنیا را ترک کرده بود. صداى شیون و زارى بلند شد. گفته شده: اهل بیت برایش زن غساله اى آوردند که او را غسل دهد. او وقتى لباس‏ هاى کودک را در آورد گفت من او را غسل نمى‏ دهم، زینب فرمود: چرا او را غسل نمى‏ دهى؟ گفت: مى ترسم بیمار باشد زیرا پهلوهاى او را کبود دیدم. زینب فرمود: به خدا سوگند او بیمار نیست ولیکن این ضربه تازیانه‏ هاى اهل کوفه است.




|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: