عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنهاترین تنهاها و آدرس loverose.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1106
:: کل نظرات : 37

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 309
:: باردید دیروز : 31
:: بازدید هفته : 340
:: بازدید ماه : 451
:: بازدید سال : 74913
:: بازدید کلی : 233134

RSS

Powered By
loxblog.Com

روح . چن . جن . ارواح . شیطان . خدا . ترسناک

چهار شنبه 26 شهريور 1393 ساعت 20:17 | بازدید : 628 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

عکس یادگاری تروریست‌ها با سرهای بریده + تصاویر

 

  • کد خبر : 603225
 
تروریست‌های خون‌آشام وابسته به القاعده پس از ذبح کردن 8 تن از نیروهای ارتش سوریه ضمن گرفتن عکس یادگاری با سرهای آنها، به بازی با سرهای بریده مشغول شدند.

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ تروریست‌های تکفیری در روستای "قمیناس" در حومه ادلب دست به کشتار وحشتناک و شنیعی در این روستا زدند و 7 سرباز و یک افسر ارتش سوریه را سر بریدند.

تکفیری‌ها که چندی پیش این نیروها را به اسارت خود درآورده بودند پس از شکنجه های متعدد با بی رحمی تمامی آنان ذبح کرده و پیکرهای بی‌سر آنها را در خیابان‌های قمیناس بر روی زمین کشیدند.

«مالک»، افسر ارتش سوریه که بیشترین شکنجه را تحمل شده اولین نفری بود که توسط تکفیری‌ها ذبح شد و تروریست‌های بدن وی را با ادوات بُرنده تکه تکه کردند.

تروریست‌های خون‌آشام پس از ذبح کردن این 8 تن ضمن گرفتن عکس یادگاری با سرهای آنها، به بازی با سرهای بریده مشغول شدند.


..................


|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
چهار شنبه 26 شهريور 1393 ساعت 20:9 | بازدید : 535 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

به گزارش مشرق، روزنامه تلگراف امروز (چهارشنبه) در گزارشی تاکید کرد، داعش در اطلاعیه ای از معلمان مدارس شهر موصل خواسته که از تدریس شعر، ادبیات و تاریخ عراق خودداری کنند، زیرا داعش معتقد است که محدوده خلافت خود فقط منحصر به عراق نمی شود.

تلگراف افزود: داعش همچنین تدریس نظریه تکامل داروین را نیز ممنوع اعلام کرده است.

گزارش تلگراف حاکیست: داعش تدریس هر گونه دروس دینیِ مغایر با اصول و مبادی خود را ممنوع کرده است و مدارس مسیحی را نیز ملزم به آموزش دادن اصول و مبادی به اصطلاح اسلامی داعش و امتناع از تدریس موسیقی و سرود ملی عراق کرده و متخلفان را تهدید به مجازات کرده است.

این روزنامه انگلیسی افزود: اولیای دانش آموزان شهر موصل از ترس گمراه شدن فرزندان خود، از فرستادن آنها به مدرسه امتناع می کنند.


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
چهار شنبه 26 شهريور 1393 ساعت 20:8 | بازدید : 609 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )
دختر بوسنی‌الاصل مقیم اتریش که چند ماه پیش به داعش پیوسته بود و از زیبایی او برای جذب تروریست‌ها سوء‌استفاده می‌شد، به طرز مشکوکی به درک واصل شد.
به گزارش نامه نیوز ، ملکه زیبایی داعش به طرز مشکوکی در سوریه به درک واصل شد.
 
سایت خبری "بوابة فیتو" مصر در این باره گزارش داد؛ "سامرا کیزونوفیتش" دختر زیبای بوسنی‌الاصل مقیم اتریش که چند ماه پیش به داعش پیوست، جان خود را از دست داد.
 
سامرا به همراه دوستش " سابینا سیلموفیتش" حدود 6 ماه پیش گم شدند و بعد مشخص شد که این دو از طریق ترکیه به شمال سوریه رفته و به گروهک تروریستی داعش پیوسته‌اند.
 
ملکه‌زیبایی داعش به‌هلاکت رسید+عکس
 
داعش به دلیل زیبایی این دو دختر از آنان به منظور به دام انداختن جوانان و جذبشان از طریق شبکه‌های اجتماعی سوءاستفاده می‌کرد.
 
گفتنی است چگونگی مرگ این زن داعشی تاکنون اعلام نشده است و مشخص نیست در درگیری کشته شده است و یا از طریق بیماری جان داده و یا اینکه خودکشی کرده باشد.

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
چهار شنبه 26 شهريور 1393 ساعت 20:6 | بازدید : 716 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )
هفته گذشته شبکه های اینترنتی تصاویری از دو جنگجوی داعشی منتشر کردند، که آنها را در حالی که دو سر جدا شده را با افتخار در دست گرفته، و در کنار یک خودروی زرهی آمریکایی به غنیمت گرفته شده از ارتش عراق ایستاده اند، نشان می داد.
به گزارش نامه نیوز به نقل از العربیه،جدا کردن سر از تن مخالفان و عکس انداختن افراد داعش با سرهای بریده انسان ها رفتاری عادی و طبیعی از سوی این گروه تلقی می شود، اما آنچه در اینجا عجیب است این دو عضو داعش دو قهرمان بوکس استرالیایی هستند که اخیرا به این گروه ملحق شدند.
 
دو ستاره بوکس استرالیایی که جلاد داعش شدند+عکس
 
محمد العمر و برادرش احمد العمر و دوست آنها خالد شروف ستارگان ورزش بوکس و کُشتی استرالیا هستند. اما برغم موفقیت فوق العاده ای که دو برادر و دوستشان خالد در زمینه ورزش داشتند، آنها تصمیم می گیرند که به صفوف نیروهای داعش در سوریه و سپس عراق بپیوندند.
 
به گزارش روزنامه بریتانیایی دیلی میل، این دو برادر که الان با سرهای جدا شده توسط داعش با افتخار عکس انداخته اند، در سال 2005 قهرمان بلامنازع ورزش بوکس در استرالیا بودند.
 
بیلی آین، مربی آنها می گوید : "این دو برادر جوان در ورزش بسیار سختکوش و جدی بودند و حتی یک روز از کلاس آموزش غایب نمی شدند. آنها در هیچ مسابقه ای شکست نخوردند و همیشه در مسابقات بوکس بر حریفان پیروز می شدند."
 
پدر این دو نوجوان در استرالیا زندگی خود را از صفر شروع کرده بود و اکنون پیمانکاری بزرگ با سرمایه میلیاردها دلاری است . وی در رابطه با فرزندانش به روزنامه دیلی میل گفته است که دو فرزندش در خارج از استرالیا هستند و دقیقا نمی داند که اکنون به چه کاری مشغولند. او می گوید یا جهادی هستند یا قاچاقچی مواد مخدرند.
 
گفتنی است که پلیس استرالیا همسر محمد العمر را در فرودگاه سیدنی در حالی که عازم سفر برای پیوستن به داعش بود، بازداشت کرد.
 
اما دوست آنها خالد شروف ، یک کشتی گیر بود، اما برغم موفقیتش در ورزش، او در استرالیا به بد اخلاقی معروف است. بد رفتاری او باعث شد که چندین بار بازداشت شود. وی بعدها به دزدی مغازه ها و برخی خانه ها متهم شد. او به همراه دو دوست خود ناگهان ناپدید شدند و سپس سر از داعش درآوردند. اکنون مقامات امنیتی استرالیا آنها به همکاری با تروریسم متهم کرده اند.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چهار شنبه 26 شهريور 1393 ساعت 13:3 | بازدید : 5337 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )



به گزارش "ایثار" سردار عبدالله اسکندری که در سال های گذشته مدیریت بنیاد شهید و امور ایثارگران استان فارس را بر عهده داشت همزمان با خجسته عید مبعث پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب کبری (س) و مقدسات مسلمانان به درجه رفیع شهادت نائل شد.

در پی تأیید خبر شهادت سردار "حاج عبدالله اسکندری" اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان فارس ضمن عرض تسلیت به مناسبت این ضایعه بزرگ از عموم امت شهیدپرور و شریف و ولایتمدار و جامعه ایثارگری استان فارس جهت شرکت در مراسم بزرگداشت سردار رشید ولایی و جان‌نثار اسلام دعوت کرد.

مراسم بزرگداشت این سردار رشید اسلام ساعت 9 و 30 دقیقه صبح روز یکشنبه 11 خرداد در حسینیه عاشقان ثارالله (ع) برگزار می‌شود.

شهید اسکندری پس از عمری جهاد در دوران دفاع مقدس و خدمت صادقانه به خانواده معظم شهدا و ایثارگران سرانجام در دفاع از حرم حضرت زینب (س) شهد شیرین شهادت را از دست مولایش اباعبدالله الحسین (ع) نوش جان کرد.

امام جمعه شیراز ، استاندار، مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان فارس و فرمانده سپاه فجر استان فارس نیز در بیانیه ای مشترک شهادت سردار رشید اسلام حاج عبدالله اسکندری را به فرمانده کل قوا ، مردم و خانواده آن شهید تبریک و تسلیت گفتند.

در بخشی از این بیانیه آمده است : تاریخ گهربار و پرحماسه شیعه همواره بیانگر تجلی و تأسی راست قامتان و دلباختگان عرصه جهاد و شهادت به مولا و مقتدای خویش حضرت اباعبدا... الحسین (ع)است که در روز عاشورا فرمودند ˈیا حمایت کننده ای هست تا از حرم رسول خدا حمایت کند.

امروز مدافعان حریم امامت و ولایت، شجاعانه و عاشقانه و با بذل جان خویش از حرم مطهر حضرت زینب (س) دفاع می نمایند و با شهادت خویش برگ زرین دیگری از حدیث عشق و تبعیت از مولا و سرور بی سر خود را رقم می زنند.

آیت الله اسدالله ایمانی ، سید محمد احمدی، محمود پاکدل و غیب پرور در این بیانیه مشترک افزودند: مبارک باد این عطیه الهی به ایشان و تسلیت و تعزیت باد برفرمانده معظم کل قوا و خانواده مکرم و همرزمان این مجاهد سترگ.

93/03/22 16:14
 

سر بریده شده سردار رشید اسلام شهید حاج عبدالله اسکندری در سوریه

امیر سردار
نهایت بی مرامیه که سر اربابت روی نیزه باشه و سر تو روی بدنت
بعضی ها در زندگی اونقدر حسینی هستند که شهادت حسینی هم نصیبشون میشه.
سرت به نیزه سلامت، سلام ما برسان
سلام ما به شهیدان کربلا برسان
به چشمه ای که روان است کاسه آبی
به دست‌های برادر جدا جدا برسان
هنوز آتش گرمی است زیر خاکستر
حدیث خیمه ما را به ابرها برسان
سرت به نیزه سلامت، حدیث نی سر توست
بیا و سر مگو را به آشنا برسان
تمام خطبه خون را که از گلوی تو ریخت
به سوگنامه نویسان کربلا برسان
سردار رشید سپاه اسلام، شهید حاج عبدالله اسکندری که سال‌های دراز در آرزوی شهادت بود با حضور در حرم مطهر حضرت زینب(علیها السلام) و در کسوت مدافعان حرم آل‌الله جان خود را فدا و پس از عمری جهاد و خدمت صادقانه شهد شیرین شهادت را از دست مولایش ابا عبدالله‌الحسین (علیه السلام) نوش جان کرد.

شادی روح مطهرش صلوات

 

 شهید عبدالله اسکندری

 تاریخ گهربار و پرحماسه شیعه همواره بیانگر تجلی و تأسی راست قامتان و دلباختگان عرصه جهاد و شهادت به مولا و مقتدای خویش حضرت اباعبدا… الحسین (ع)است که در روز عاشورا فرمودند : هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسُولِ الله(ص) ( آیا حمایت کننده ای هست تا از حرم رسول خدا حمایت کند ).

و امروز مدافعان حریم امامت و ولایت، شجاعانه و عاشقانه و با بذل جان خویش از حرم مطهر حضرت زینب (س) دفاع می نمایند و با شهادت خویش برگ زرین دیگری از حدیث عشق و تبعیت از مولا و سرور بی سر خود را رقم می زنند .

vj0t7yxe9vxxgkzlp3cj

جانشين فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ادامه به شهادت سردار حاج عبدالله اسكندري اشاره و اظهار كرد: ايشان در راه دفاع از حرمت حرم عقيله بني هاشم، حضرت زينب(س) به مولا و امام خود اقتدا و سر بر كف نهاد و صدق خود را اثبات كرد. سردار سلامي با بيان اينكه حيف بود كه لقب شهيد در كنار اسم حاج عبدالله ننشيند، مجاهدت هاي اين شهيد گرانقدر را يادآور شد و گفت: ايشان حتي بعد از بازنشستگي نيز از جهاد بازنشسته نشد و نشان داد كه پاسداري از اسلام بازنشستگي ندارد.

وي با اشاره به آشنايي با سردار اسكندري در عمليات والفجر8 در سال 64 خاطرنشان كرد: اخلاص، شرافت، روح آزادي و آزادگي طلبي، رفتار سليم، قلب سليم، سلامت نفس، آرامش، وقار، متانت مردانه، تبسم مومنانه و تواضع مقتدرانه از مختصات اساسي شخصيت بزرگ حاج عبدالله اسكندري بود.

جانشين فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با تصريح اينكه شهيد اسكندري به تمام مقامات، درجات و مسئوليت هاي دنيوي كاملا بي اعتنا بود، يادآور شد: شهيد اسكندري دل دريايي، روح آسماني و صفاي باطن داشت؛ گاه رئيس ستاد تيپ بود و گاهي راننده تيپ؛ ايشان دوبار از مسئوليت عالي در تيپ 46 كناره گرفت و در خط مقدم راننده لودر و بولدزر شد.

سردار سلامي با بيان اينكه شخصيت متعالي لازم است كه انسان از حصار درجات و مسئوليت ها عبور كند و به خاطر خدا خود را نبيند، گفت: كار مهندسي رزم در جنگ، كار قوي ترين مرداني بود كه از عاشورا روح شجاعت، ايستادگي و مقاومت را الهام گرفتند و شهيد اسكندري نيز اين جنس بود و ذهنيت ما را نسبت به ياران امام حسين(ع) عينيت بخشيد.

وي ضمن تصريح اينكه سردار اسكندري شرف و افتخاري براي شيراز، ايران و اسلام شد، گفت: شهادت اين مرد ميدان جهاد في سبيل الله، يك ستاره درخشان و بي غروب ديگري را بر آسمان شيراز نشاند و صفحه تابناك ديگري از صدق وعده يك جامعه مجاهد را به تاريخ درخشان مقاومت ها و سلحشوري هاي استان فارس و شيراز اضافه كرد.

جانشين فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در پايان تصريح كرد: طراوت شهادت سردار اسكندري، نشاط معنوي، روح شهادت، فداكاري و ايثار را در شيراز كه يكي از پايتخت هاي معنوي جامعه ما است، ايجاد كرد.

تصاویری از شهادت شیهد عبدالله اسکندری به دست تکفیری های وهابی :

sixA45JY_535

681002c73b1475ae223bd8a7ebe34522

تصویر قاتل شهید عبدالله اسکندی :

600263_636

فرآوری و تنظیم مطلب : سایت رهبران شیعه

به گزارش www.hajghasem.ir : ابوجعفر از فرماندهان گروه تروریستی “اجناد الشام” وعامل شهادت سردار شهید حاج عبدالله اسکندری از فرماندهان سپاه در سوریه و رییس سابق بنیاد شهید استان فارس در درگیریهای امروز در حاشیه شمالی شهر حماه سوریه به هلاکت رسید.

ابوجعفر از فرماندهان گروه تروریستی “اجناد الشام” وعامل شهادت سردار شهید حاج عبدالله اسکندری از فرماندهان سپاه در سوریه در درگیریهای امروز در حاشیه شمالی شهر حماه سوریه به هلاکت رسید.

وی همان کسی بود که سر مبارک شهید اسکندری را پس از شهادت از بدن جدا کرد و به آن هتاکی کرد. هلاکت این تروریست قاتل را به خانواده سردار شهید اسکندری تبریک عرض می نماییم.

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
چهار شنبه 26 شهريور 1393 ساعت 12:55 | بازدید : 618 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )
مردی که متعلق به «نهضت روح‌الله» بود
«حاج داوود کریمی»آن مجاهدِ زجرکشیده، با گروهی از هم ردیفان خود اختلاف سلیقه و مرام داشت اما بر سر میراثِ حضرت روح الله، با هیچ کس، حتی رفقا و هم قطاران قدیمی اش معامله نکرد و به پای آن ایستاد؛ افتخار و توفیقی که نصیب جمعی از مدعیانِ هم سفره گی با او، نشد.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «حاج داوود کریمی»، به تاریخ 26 بهمن ماه 1326، در محله ی «سلسبیل» تهران متولد شد و 57 سال بعد، در 16 شهریور 1383، بر اثر عوارض گازهای شیمیایی استفاده شده در جبهه های جنگ، در تهران، خلعت شهادت پوشید و پیکرش در قطعه 29 بهشت زهرای(س) تهران به خاک سپرده شد.

عمده ی رزمنده گان تهرانی، «حاج داوود کریمی» را با عنوان «فرمانده ی سپاه منطقه 10- تهران» می شناسند و هنوز هم عده ای، فرماندهی او را بر «سپاه منطقه ی 7- کردستان» به خاطر می آورند. اما مسئولیت های ایشان در سال های دفاع مقدس، به همین دو فقره خلاصه نمی شود؛ فرماندهی «قرارگاه جبهه ی جنوب» و فرماندهی طرح «والعادیات» و... 

«حاج داوود کریمی» در سال 1372، به همت گروهی کج فهم و معوج سلیقه، مدت 100 روز در بازداشت به سر برد و همین باعث شد که گروهی گمان کنند که او از انقلاب و نظام اسلامی بریده است اما چنین نشد. آن جوانمرد آزاده، پس از آن واقعه ی تلخ، همچنان بر سر پیمان خود با نظام و انقلاب ایستاد. درج این نکته ضروری بود برای دفعِ حشراتی که تنها در پی فضولات و عفونات هستند و از تمامی حیات آن جوانمردِ آزاده، تنها به آن صد روز نظر دارند، تا روسیاهی های خود را در پس آن پنهان کنند. ایامی که گرچه بر ایشان و خانواده شریفش، بسیار گران آمد و سخت گذشت اما وی هیچ گاه تا پایان حیاتش، از آن چماقی برای کوبیدن بر سر آزاردهنده گانش نساخت. آنان که امروز در تلاشند تا «حاج داوود کریمی» را، به واسطه ی آن بی درایتی، بریده از نظام و انقلاب جا بزنند، عامدانه و مغرضانه، به دیدارِ ایشان با «مقام معظم رهبری»، بعد از رهایی از بند و تلاش او برای بازگشت به سپاه(که با کم لطفی برخی، ناکام ماند)، هیچ اشاره ای نمی کنند. 

آن مجاهدِ زجرکشیده، با گروهی از هم ردیفان و هم سنگران خود اختلاف سلیقه و مرام داشت اما بر سر میراثِ حضرت روح الله، با هیچ کس، حتی رفقا و هم قطاران قدیمی اش معامله نکرد و به پای آن ایستاد؛ افتخار و توفیقی که نصیب جمعی از مدعیانِ هم سفره گی با او، نشد. بی شک کسانی که در طول حیات «آن مرد با ایمان و ایثارگر» به او جفا کردند (و لابد اعتقاد و پایمردی خود را بر آرمان های انقلاب، بیشتر از او می دانستند)، امروز باید شرمنده ی عذر و تقصیرهای خود باشند و سر به زیر اندازند اما هیچ کدام از چپ کرده ها و بریده های جریانات سیاسی رنگ و وارنگ، حق ندارند، آن مجاهدِ «صدیق و با صفا» را، به خود منتسب کنند. مردی که وقتی مسئولیت فرماندهی اش از وی گرفته شد، بر خلاف مدعیانِ دیگر، به جای قهر و دهان کجی، لباس بسیجی پوشید و به عنوان تک تیرانداز در عملیات حاضر شد. مردی که وقتی دربِ محل کارش را جوش دادند تا جلوی ورودش به جایگاهش را بگیرند، نه شورش کرد، نه به اپوزوسیون پیوست و نه جبهه های جنگ را رها کرد. صبورانه به جهاد و مبارزه ادامه داد و آلوده به غیبت دشمنانش نشد. با هیچ کس بنای رقابت نداشت، هر چند که گروهی او را رقیب پنداشتند ودر حقش نارفیقی کردند. 

و ختم کلام این که امروز بسیاری بر آنند که «حاج داوود کریمی» را شهیدی از جبهه ی خود معرفی کنند اما آن عزیز، با سابقه ی بیست سال مبارزه در مکتبِ «امام خمینی»، که ده سال از آن در لباسِ خاک آلودِ جنگ گذشت و با نانِ درآمده از دست های پینه بسته ی کارگری در کارگاه «قالب سازی» و سکوت و خانه نشینی بزرگ منشانه اش، با هیچ چسب و سریشی، به جریان های سیاسی آلوده و فعالانِ دین به دنیا فروخته ی آنان نمی چسبد. 

در نهمین سالگرد شهادت «حاج داوود کریمی»، تصاویری از آن شهید را تقدیم کاربران عزیز کرده و درودِ خالصانه خود را نثار روح آن آزاد مردِ میادین جهاد اصغر و اکبر می کنیم.

روحمان با یادش شاد




































 
 
 
 

|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
چهار شنبه 26 شهريور 1393 ساعت 12:16 | بازدید : 547 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

زندگي نامه شهيد مهدي زين الدين

 

معرفي

سردار سر لشكر پاسدار شهيد مهدي زين الدين

فرمانده لشكر 17 علي بن ابي طالب (ع)

به سال 1338 ه.ش در كانون گرم خانواده اي مذهبي ، متدين و از پيروان مكتب سرخ تشيع ، در

تهران ديده به جهان گشود .

مادرش بانويي مانوس با قرآن و آشناي با دين و مذهب بود براي تربيت فرزندش كوشش فراواني

نمود . داشتن وضو ، مخصوصا هنگام شير دادن فرزندانش برايش فرضيه بود و با مهر و محبت مادري

، مسائل اسلامي را به آنها تعليم مي داد.

نبوغ و استعداد مهدي باعث شد كه او در اوان كودكي قرآن را بدون معلم و استاد ياد بگيرد و بر

قرائت مستمر آن تلاش نمايد . پس از ورود به دبستان در اوقات بيكاري به پدرش كه كتابفروشي

داشت ، كمك مي كرد .

فعاليتهاي سياسي - مذهبي

مهدي در دوران تحصيلات متوسطه اش به لحاظ زمينه هايي كه داشت با مسائل سياسي و

مذهبي آشنا شد و در اين مدت كه با شهيد محراب آيت الله مدني مانوس بود ، روح تشنه خود را با

نصايح ارزنده و هدايتگر آن شهيد بزرگوار سيراب نمود ودر واقع حساس ترين دوران جواني به هدايت

ويژه اي دست يافته بود به همين دليل از حضرت آيت الله مدني بسيار ياد مي كرد و رشد مذهبي

خود را مديون ايشان مي دانست .

در مسير مبارزات سياسي عليه رژيم پهلوي ، پدر براي بار دوم از خرم آباد به سقز تبعيد گرديد . اين

امر باعث شد تا مهدي كه خود در مبارزات نقش فعالي داشت دوري پدر را تحمل كند و سهم پدر را

نيز در مبارزات خرم اباد بر دوش كشد .

در ادامه مبارزات سياسي دوران دبيرستان ، کينه عميقي نسبت به رژيم پهلوي پيدا كرد و زمان كه

حزب رستاخيز شروع به عضو گيري اجباري مي نمود شهيد زين الدين به عضويت اين حزب در نيامد

و با سوابقي كه از او داشتند از دبيرستان اخراجش كردند . به ناچار براي ادامه تحصيل با تغيير از

رياضي به طبيعي موفق به اخذ ديپلم گرديد و در كنكور سال 1356 شركت كرد و ضمن موفقيت

توانست رتبه چهارم را در بين پذيرفته شدگان دانشگاه شيراز بدست اورد . اين امر مصادف با تبعيد

پدرش به جرم حمايت امام خميني از خرم‌اباد به سقز و موجب انصراف از ادامه تحصيل و ورود جدي

تر او در سنگر مبارزه پدرش شد .

پس ازمدتي پدر شهيد زين الدين از سقز به اقليد فارس تبعيد شد . اين ايام كه مصادف با جريانات

انقلاب اسلامي بود ، پدر با استفاده از فرصت پيش آمده ، مخفيانه محل زندگي را به قم انتقال داد.

مهدي نيز همراه ساير اعضاي خانواده ، از خرم آباد به قم آمد و در هدايت مبارزات مردمي نقش

موثري را عهده دار شد .

پس از پيروزي انقلاب اسلامي

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي جزو اولين كساني بود كه جذب نهاد مقدس جهاد سازندگي شدو با

تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي قم ، براي انجام وظيفه شرعي و اجتماعي خود و حفظ و

حراست از دست آورده هاي خونين انقلاب ، به اين نهاد مقدس پيوست . ابتدادر قسمت پذيرش و

پس از آن به عنوان مسوول واحد اطلاعات سپاه قم انجام وظيفه كرد .

شهيد زين الدين در زمان مسئوليت خود در واحد اطلاعات كه همزمان با غائله خلق مسلمان و

توطئه هاي پيچيده ضد انقلاب در شهر خون و قيام «قم» با ابزار نقش فعال خود با برخورداري از

بينش عميق سياسي ، در خنثي كردن حركتهاي انحرافي و ضد انقلابي گروهكهاي آمريكايي نقش

بسزايي داشت .

شهيد زين الدين در عمليات بيت المقدس مسئوليت اطلاعات عمليات قرار گاه نصر را به عهده

داشت و به خاطر لياقت ، ايمان و خلوص استعداد رزمي و شاعت فراوان ، در عمليات رمضان به

عنوان فرمانده تيپ علي ابن ابيطالب - كه بعد ها به لشگر تبديل شد ، انتخاب گرديد .

در عمليات رمضان لشگر علي ابن ابيطالب جزو يگانهاي مانوري و خط شكن بود و به حول قوه الهي

و با قدرت فرماندهي و هدايت ايشان در بكارگيري صحيح نيروها و موفقيت آن يگان در اين عمليات

بعد ها اين تيپ ، به لشكر تبديل شد.

لشكر مقدس علي ابن ابيطالب در تمام صحنه هاي نبرد سپاهان اسلام خط شكن و به عنوان يكي

از يگانهاي هميشه موفق ، نقش حساس و تعيين كننده اي را بر عهده داشت .

صبر ، استقامت مقاومت جانانه و به ياد ماندني اين يگان ، همگام با ساير يگانها در عمليات

پيروزمندانه خيبر بسيار مشهور است .

هنگامي كه دشمن از هوا و زمين و با انواع جنگ افزار ها و هواپيماهاي توپولوف و مين و بمبهاي

شيميايي و پرتاب يك ميليون و دويست هزار گلوله توپ و خمپاره ، جزاري جنوبي مجنون را آماج

حملات خويش قرار داده بود او و يگان تحت امرش مردانه و تا آخرين نفس جنگيدند و دشمن زبون را

به عقب راندند و جزاير را حفظ كردند.

ويژگي هاي اخلاقي

از خصوصيات بارز ا و شجاعت و شهامت بود . خط شكني هاي شبهاي عمليات و جنگيدن با

دشمن درروز و مقاومت در برابر سخت ترين تانكها به خاطر روحيه بود ، روحيه اي كه اساس و بنيان

آن برايمان و اعتقاد به خدا استوار بود .

مجاهدت دائمي او براي خدا بود و هيچگاه اثر خستگي روحي در وجودش ديده نمي شد .

شهيد زين الدين در كنار تلاش بي وقفه اش از مستحبات غافل نبود . اعتقاد داشت كه جبهه هاي

نبرد ، مكاني مقدس است و انسان در اين مكان ، به خدا تقرب پيدا مي كند . هميشه به رزمندگان

سفارش مي كرد به تزكيه نفس و جهاد اكبر بپردازند .

او همواره سعي مي نمود كه هميشه با وضو باشند . به نماز اول وقت توجه بسيار داشت و با قرآن

مجيد مانوس بود و به حفظ آيات آن مي پرداخت .

به دليل اهميتي كه براي مسائل معنوي قائل بود ، نماز را با تاني و خلوص مخصوصي به پا مي

داشت .

فردي سراپا تسليم بود و توجه به دعا ، نماز و جلسات مذهبي از همان دوران كودكي در زندگي

مهدي متجلي بود.

با علاقه خاصي به بسيجي ها توجه مي كرد . محبت اين عناصردر دل او جايگاه ويژه اي داشت .

براي رسيدگي به وضعيت نيروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحد ها ، يگانها و

مقر هاي لشكر سركشي مي نمود و مشكلات آنان را رسيدگي و پيگيري مي كرد . همواره به

برادران سفارش مي كرد كه نسبت به آنها بدهكار بدانند و يقين داشته باشند كه آنها حق بزرگي بر

گردن ما دارند .

شيفتگي و محبت ويژه اي به اهل بيت عصمت و تهارت داشت . با شناختي كه از ولايت فقيه

داشت از صميم قلب به امام خميني عشق مي ورزيد . با قلبي مملو از تخلص ، ايمان و علاقه از

دستورات و فرامين آن حضرت تبعيت مي نمود. به دقت پيام ها و سخنراني هاي ايشان را گوش

مي كرد و سعي داشت كه همان را ملاك عمل خود قراردهد و از حدود تعيين شده به هيچ وجه

تجاوز نكند .

فقط اموال بيت المال براي شهيد زين الدين از اهميت خاصي برخوردار بود . همواره در مسئوليت و

جايگاهي كه قرار داشت نهايت دقت خود را به كار مي برد تا اسراف و تبذير نشود . بارها مي گفت

:

در مقابل بيت المال مسئول هستيم .

در استفاده از نعمت هاي الهي و حتي غذاي روزمره ميانه روي مي كرد .

او خود را‌آماده رفتن كرده بود و همواره براي كم كردن تعلقات مادي تلاش مي كرد . ايثارر و فداكاري

او در تمام زمينه ها ، بيانگر اين ويژگي و خصوصيتش بود .

براي اخلاص و تعهد آن شهيد كمتر مشابهي مي توان يافت.

او جز به اسلام و انجام تكليف الهي خود نمي انديشيد در مناجات و راز و نيازهايش اين جمله را

بارها تكرار مي كرد :

اي خدا ! اين جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن ، فقط اسلام را پيروز كن .

از آن جا كه برادران ، ايشان را به عنوان الگويي براي خود قرار داده بودند ، سعي مي كردند اخلاق و

رفتارشان مثل ايشان باشد .

او شخصيتي چند بعدي داشت : شخصيتي پرورش يافته در مكتب انسان ساز اسلام . خيلي ها

شيفته اخلاق ، رفتار و مديريت و فرمااندهي او بودند و اورا يك برادر بزرگتر و معلم اخلاق مي

دانستند زيرا اوقبل از آنكه لشكر را بسازد ، خود را ساخته بود .

اخلاق ورفتار او با توجه به اقتضاي مسئوليتهاي نظامي اش كه داراي صلابت و قدرت خاصي بود ،

زماني كه با بسيجيان مواجه مي شد برادري صميمي و دلسوز براي آنها بود .

شهيد مدني زين الدين در زمنه تربيت كادرهاي پرتوان بريا مسئوليتهاي مختلف لشكر به گونه اي

برنامه ريزي كرده بود كه در واحد هاي مختلف ، حداقل سه نفر در راس امور و در جريان كارها

باشند .

اويكي از فرماندهان محبوب جبهه ها به شمار مي آمد فرماندهي كه نور معرفت ، تقوا ، صبر و

واستقامت سراسر وجودش را فرا گرفته يود و اين نورانيت به اطرافيان نيز سرايت كرده بود چنانچه

گفته مي شود :70% نيروهاي پاسدار و بسييجي آن لشكر ، نماز شب مي خواندند .

نحوه شهادت

در‌آبان سال 1363 شهيد زين الدين به همراه برادرش مجيد كه مسووول اطلاعات و عمليات تيپ 2

لشكر علي ابن ابيطالب بود جهت شناسايي منطقه عملياتي از باختران به سمت سردشت حركت

مي كنند . در آنجا به برادران مي گويد : من چند ساعت پيش خواب ديدم كه خودم و برادرم شهيد

شديم .

موقعي كه عازم منطقه مي شوند ، راننده شان را پياده كرده و مي گويند : خودمان مي رويم .

حتي در مقابل درخواست يكي از برادران ، مبني بر همراه شدن با آنها ، برادر مهدي به او مي گويد

: تواگر شهيد بشوي، جواب عموميت را ما نميتوانيم بدهيم ، اما ما دو برادر اگر شهيد بشويم جواب

پدرمان را مي توانيم بدهيم .

فرمانده محبوب بسيجي ها ، سرانجام پس از ساليان طولاني دفاع در جبهه ها و شركت در

عمليات و صحنه هاي افتخار آفرين ، در درگيري با ضد انقلاب شربت شهادت نوشيد و روح بلندش از

اين جسم خاكي به پرواز در آمد تا در نزد پروردگارش ماوي گزيند .


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چهار شنبه 26 شهريور 1393 ساعت 11:36 | بازدید : 572 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

زندگینامه شهید محمود کاوه

به سال 1340 هـ .ش در مشهد در خانواده‌ای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) متولد شد. پدرش که از کسبة متعهد به شمار می‌رود، در دوران ستمشاهی و اختناق، با علما و روحانیون مبارز، از جمله حضرت آیت الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) و شهیدان هاشمی‌نژاد و کامیاب ارتباط داشت؛ وی که برای تربیت فرزندش اهمیت زیادی قایل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبی و نماز جماعت می‌برد و از این راه، او را با مکتب اهل بیت و تعالیم انسان‌ساز اسلام آشنا کرد.

محمود کاوه، دوران تحصیلات ابتدایی خود را در چنین شرایطی سپری کرد. از آنجا که آرزوی قلبی پدرش به هنگام تولد محمود این بود که وی را در سلک صالحان و پیروان واقعی مکتب اسلام قرار دهد، محمود با علاقة قلبی و تشویق پدر، وارد حوزه علمیه شد و همزمان، تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستان را نیز ادامه داد.
با اوج‌گیری انقلاب، او که جوانی با نشاط، فعال و مذهبی بود، با شرکت در محافل درس مساجد جوادالائمه و امام حسن مجتبی (علیهماالسلام) که در آن زمان از مراکز تجمع نیروهای مبارز مشهد بود از هدایتها و تعالیم حضرت آیت الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) بهره‌های فراوانی برد. وی ره توشه‌های همین تعالیم را با خود به محیط دبیرستان و میان دانش‌آموزان منتقل می‌نمود، تا آنجا که در دبیرستان، به عنوان محور مبارزه شناخته گردید. محمود با علاقه وافر، به پخش اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (قدس سره) همت گماشت و فعالانه در راه‌پیمایی‌ها و درگیریهای زمان انقلاب، شرکت می‌نمود.
• فعالیت‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی، کاوه جزو اولین عناصر مؤمن و متعهدی بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهر مقدس مشهد پیوست. پس از گذراندن یک دوره آموزش شش ماهه چریکی، به آموزش نظامی برادران سپاه و بسیج پرداخت. پس از آن، به منظور حفاظت از بیت شریف حضرت امام خمینی، طی مأموریتی شش ماهه به تهران عزیمت کرد. با شروع جنگ تحمیلی، به همراه تعدادی از نیروهای خراسان به جبهه‌های جنوب اعزام شد و لیکن مدتی بعد به علت نیاز شدیدی که پادگان به مربی داشت، او را برای آماده‌سازی و آموزش نیروها به مشهد فراخواندند.
• کاوه در کردستان
با وجود این که برای آموزش نیروها اهمیت زیادی قایل بود و مسؤول مستقیم او، تمایل نداشت وی را، که از مربیان دلسوز و قوی محسوب می‌شد، به جبهه اعزام نماید، اما روح پرتلاطم محمود به دنبال فرصتی بود تا رودرروی دشمن قرار گیرد و در صحنه‌های کارزار، از انقلاب و ارزشهای آن به صورت عملی دفاع نماید. بنابراین در اولین فرصت رضایت فرماندة پادگان را جلب نمود و با شور و شوقی وافر، به دیار کردستان که در آن زمان، با توطئه گروهکها و عناصر ضد انقلاب، دستخوش درگیری و آشوب شده بود عزیمت کرد.
محمود که به همراه تعدادی از برادران پاسدار جهت آزادسازی شهر بوکان وارد کردستان شده بود، به دلیل لیاقتها و مهارتهایی که داشت، در همان ابتدا به عنوان فرمانده گروهی دوازده نفره انتخاب شد.
کاوه در منطقه کردستان برای مبارزه با ضد انقلاب که از حمایت‌های خارجی برخوردار بود و با انجام جنایاتی هولناک، توطئه شوم جدایی این منطقه از میهن اسلامی را در ذهن می‌پروراند، شب و روز نداشت و به دلیل تلاش بسیار زیاد، جدیت و پشتکار، شجاعت و همچنین روحیه شجاعت‌طلبی‌یی که داشت، پس از مدت کوتاهی، به سمت فرماندهی عملیات سپاه سقز منصوب شد. در این زمان در عین ناباوری همگان، همراه تعداد کمی نیرو و با شهامتی وصف‌ناپذیر، عملیات آزادسازی منطقه مرزی بسطام را طرح‌ریزی و45 کیلومتر جاده مرزی را طی یک مرحله و در عرض بیست وچهار ساعت آن هم در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب، آزاد نمود.
ضد انقلاب که با برخورداری از سلاح، امکانات و نیروهای رزمی فراوان، عرصه را بر نیروهای نظامی و انتظامی تنگ کرده بود و جنایات فجیعی را در کردستان مرتکب می‌شد، با ورود جوانان دلیر و متعهدی چون محمود کاوه به صحنة نبرد، به این نتیجه رسید که ماندن در کردستان و مقاومت، برایش سنگین تمام خواهد شد. کاوه و همرزمانش با عملیات‌های پی‌درپی، آنچنان مزدوران استکبار را در منطقه منفعل و مستأصل نمودند که ضد انقلاب در اوج استیصال و درماندگی، برای زنده یا مردة کاوه، جایزه تعیین کرد.
• نقش کاوه در تیپ ویژه شهدا
به دنبال عملیات سرنوشت ساز نیروهای سپاه در محورهای مختلف کردستان و همزمان با تشکیل تیپ ویژه شهدا که فرماندهی آن برعهده شهید ناصر کاظمی بود، کاوه به عنوان فرمانده عملیات تیپ انتخاب شد. هنوز مدت کوتاهی از فعالیت محمود در این مسؤولیت که با آزادسازی بسیاری از مناطق کردستان همراه بود، نگذشته بود که آوازة تیپ ویژه شهدا آنچنان ضد انقلاب را متحیر ساخت که بکلی روحیة خود را از دست داد تا آنجا که در مقابل هر یورش رزمندگان اسلام، فرار را بر قرار ترجیح می‌داد و می‌دانست که مقاومت در مقابل این یگان، جز خسارت و نابودی، ثمری نخواهد داشت.
آزادسازی سد بوکان و جاده47 کیلومتری آن، آزادسازی جاده صائین دژ به تکاب، پاکسازی منطقه کیله و آشنوزنگ، آزادسازی محور استراتژیک پیرانشهر به سردشت، که به عنوان مرکزیت و نقطه ثقل ضد انقلاب به شمار می‌آمد و منجر به انهدام مرکز رادیویی آنها و فتح ارتفاعات مهم مرزی منطقه آلواتان و آزادسازی زندان دوله‌تو و هلاکت بیش از750 نفر از ضد انقلاب گردید، از جمله نبردهای تهاجمی بود که توسط محمود کاوه و همرزمانش در تیپ ویژه شهدا طرح‌ریزی و اجرا گردید. تعداد عملیاتی که کاوه علیه ضد انقلاب فرماندهی کرده، آنقدر زیاد است که ذکر نام تمامی آنها در این مختصر میسر نیست.
پس از شهادت سرداران رشید اسلام ناصر کاظمی، محمد گنجی‌زاده و محمد بروجردی، در خرداد1362 کاوه رسماً به فرماندهی تیپ منصوب گردید. محمود در سمت فرماندهی نیز با تلاشی همه جانبه، برای آموزش، سازماندهی و آماده‌سازی نیروها از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزید.
بنا به صلاحدید فرماندهی محترم سپاه در تاریخ29/4/1362 تیپ ویژه شهدا مأموریت یافت تا در عملیات برون مرزی والفجر2 که در منطقه حاج عمران انجام پذیرفت، شرکت نماید. در این عملیات، کاوه با فرماندهی صحیح، اهداف از پیش از جمله ارتفاعات2519 را با موفقیت به تصرف درآورد.
همزمان با عملیات والفجر4 مأموریت پاکسازی محور سردشت از لوث وجود ضد انقلاب (دموکراتها و منافقین) به تیپ ویژه شهدا واگذار شد. رزمندگان غیور و سلحشور تیپ، ضمن تسلط بر ارتفاعات مرزی کوه سیر، قوری، تالشور روستای اسلام آباد، مرکز رادیویی منافقین و مقر دموکراتها را تصرف کردند.
تیپ ویژه شهدا به فرماندهی محمود کاوه در سال63 در عملیات بدر همراه با سایر یگانهای سپاه با دشمن تا دندان مسلح جنگید و در تاریخ23/4/64 در عملیات قادر (همراه با یگانهایی از ارتش جمهوری اسلامی) در جبهه شمالی سیدکان عراق، باعث برهم زدن آرایش نظامی دشمن گردید. همچنین در منطقه عملیاتی والفجر9 که در منطقه چوراته عراق انجام گرفت در انهدام قوای دشمن و آزادسازی بخشی از خاک آنان، نقش مؤثری داشت.
• ویژگیهای اخلاقی
صفات ارزنده و ویژگیهای ایمانی، باعث شد که محمود، تمام وجود خود را وقف انقلاب کند. با اهمیتی که کردستان برای نظام نوپای اسلامی داشت، خود را فرزند کردستان معرفی کرد.
روحیه والا و انساندوستی او به قدری در اطرافیان اثر گذاشته بود که با وجود تبلیغات سوء دشمنان و ایجاد جو مسموم علیه او و یگان تحت امرش، هنگامی که به درجة رفیع شهادت نائل آمد، مردم مهاباد با پای برهنه در تشیع پیکر پاک و مطهرش بر سر و سینه می‌زدند، اشک می‌ریختند و ضد انقلاب را نفرین می‌کردند.
او با الهام از سخن خداوند در قرآن که در وصف مؤمنان می‌فرماید :«اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» در قلب مردم و نیروها جای گرفته بود، چراکه هیچ انگیزه‌ای جز خدمت به انقلاب و احیای ارزشهای الهی نداشت.
کاوه در عین حال که تمام اوقات شبانه روزش را برای مبارزه به کار می‌بست، از پرداختن به تکالیف دینی و انجام مستحبات نیز غافل نبود. او از مروجین قرآن کریم بود و با عشق خالصانه به اسلام و مکتب، آیات جهاد را تلاوت می‌کرد و در صحنة جنگ و مقاتله با دشمنان، آن را در عمل تفسیر می‌نمود.
روحیة اطاعت‌پذیری و ولایت‌مداری، هوش سرشار، چابکی در عملیات‌ها، مسلح بودن به سلاح تقوا و اخلاق حسنه، شجاعت و بی‌باکی، ساده زیستی و صمیمیت با نیروها از جمله ویژگیهای شخصیتی آن شهید والامقام است.
با این که در مقابله با ضد انقلاب، سازش ناپذیر، جسور و با شهامت بود، اما با نیروهای تحت امر خود، برخوردی بسیار متواضعانه و توأم با صفا و صمیمیت داشت؛ تواضع او سبب شده بود که محبوبیت خاصی در بین نیروها کسب نماید. تا آنجا که بر قلب نیروهای بسیجی و سپاهی فرماندهی می‌کرد. او مصداق بارز تلفیق«محبت» و «قاطعیت» در امر فرماندهی نظامی بود.
روزی یکی از نزدیکان وی به منطقه آمده بود، یکی از برادران تقاضا کرد که کار مناسبی به او محول کند؛ شهید کاوه پاسخ داد :«همه بسیجی‌ها فامیل من هستند».
در بعد جسمانی، هیچ گاه از ورزش غافل نمی‌شد. با تشویق نیروها و حضور در مسابقات ورزشی، آمادگی رزمی آنها را بالا می‌برد. همواره برای تشویق بچه‌ها می‌گفت :«موفقیت‌های من در کوههای کردستان، مدیون ورزش است» او چریکی زبده بود که در عمل و جنگ، چریک شده بود نه با آموزش دیدن درسهای تئوری.
کاوه همیشه راهگشای عملیات بود؛ هرجا که کار گره می‌خورد، حضور او کارگشا بود و هرکجا که از عزم و اراده رزمندگان کاسته می‌شد، اراده پولادین او به همگان، روحیه‌ای تازه می‌بخشید.
همیشه برای این که بتواند عملیات را بهتر هدایت کند، پیشاپیش رزمندگان حرکت می‌کرد.
با این که بارها در صحنه‌های عملیاتی مجروح شده بود، ولی همیشه قبل از بهبودی، به منطقه بازمی‌گشت. حتی در برخی مواقع، نیروها او را با سر و بدن باندپیچی شده می‌دیدند که در میانشان حاضر می‌شد و آمادة پذیرش مأموریت و اجرای عملیات بود.
سرتیپ شهید حسن آبشناسان فرمانده لشگر23 نوهد، می‌گفت :«اگر در دنیا یک چریک پاکباخته و دلباخته به اسلام و حضرت امام «قدس سره» وجود داشته باشد، محمود کاوه است و هر رزمنده‌ای که بخواهد خوب پخته و آبدیده شود، باید به تیپ ویژه شهدا، پیش او برود».
محمود دارای فضایل اخلاقی ویژه‌ای بود. وی انجام کار خالصانه و بی ریا را سرلوحة زندگی خود قرار داده بود. عموماً کم سخن می‌گفت و بیشتر عمل می‌کرد.
همواره سعی می‌کرد وحدت ارتش و سپاه حفظ شود، نیروهای ارتش نیز این را خوب می‌دانستند. این خصال و روحیات فرماندهی محمود، تیپ ویژه شهدا را به آنجایی رساند که مقام معظم رهبری درباره این یگان و شهید کاوه می‌فرمایند :
«تیپ ویژه شهدا که فرماندهی‌اش را ایشان برعهده داشتند، یکی از واحدهای کارآمد ما محسوب می‌شد؛ او در عملیات گوناگون شرکت داشت و کارآزموده‌ی میدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم، اداره واحد، مدیریت قوی، دوستی و رفاقت با عناصر لشگر، از لحاظ معنوی، اخلاق، ادب، تربیت، توجه و ذکر، یک انسان جوان اما برجسته بود.
این جوان (شهید کاوه) جزو عناصر کم نظیری بود که او را درصدد خودسازی یافتم، حقیقتاً اهل خودسازی بود، هم خودسازی معنوی و اخلاقی و تقوایی و هم خودسازی رزمی».
• شهادت
یازدهم شهریورماه1365 روح این سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقیه الله الاعظم (عج) در عملیات کربلای2 بر بلندای قله 2519 حاج عمران به پرواز درآمد و دل صخره و کوه، یاد و خاطره شجاعت‌های بی‌نظیر او را در خود ثبت کرد. آن روز، کاوه مزد جهاد را دریافت کرد و به بارگاه عز الهی فرا خوانده شد.
خصال و ویژگیهای درخشنده کاوه در تمام مدت خدمتش و در تصدی مسؤولیتهای مختلف، درسی است بس بزرگ. امید است با بکارگیری آنها و آراسته شدن به آن سجایای اخلاقی، خود را برای دفاع از حریم اسلام و ارزشهای متعالی آن همواره مهیا و آماده سازیم.
ان شاءالله


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سه شنبه 25 شهريور 1393 ساعت 22:53 | بازدید : 530 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

پیکری که بعد از 800 سال سالم بود 

در عهد فتحعلی شاه قاجار در حدود 1238 هجری، مرقد شریف شیخ صدوق(ره) که در اراضی ری قرار دارد، از کثرت باران خراب شد. در این هنگام بود که پیکر سالم «رئیس المحدّثین» پس از 800 سال خودنمایی کرد.



به گزارش رویش به نقل فارس، در ادامه معرفی مفاخر و بزرگان شیعه، در این شماره زندگی و آثار شیخ صدوق تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

در چهار شماره پیشین «ابن‌فهد حلی»، «سید بن طاووس»، «سید بحرالعلوم» و «شیخ مفید» معرفی شده‌اند.


ولادت شیخ صدوق به دعا و پیش‌بینی امام زمان (عج)

«شیخ صدوق» که نام کاملش محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى است در سال 305 (و به نقلی 306) هجرى قمرى، در خاندان علم و تقوى، در شهر قم دیده به جهان گشود.

شیخ طوسى جریان ولادت وى را چنین نقل کرده: على بن بابویه (پدر شیخ صدوق) با دختر عموى خود ازدواج کرده بود؛ ولى از او فرزندى به دنیا نیامد. او در نامه‏اى از حضور شیخ ابو القاسم، حسین بن روح تقاضا کرد تا از محضر حضرت بقیة الله عجل الله تعالى فرجه بخواهد براى او دعا کند تا خداوند اولاد صالح و فقیه به او عطا نماید.

پس از گذشت مدتى از ناحیه آن حضرت این گونه جواب رسید: «تو از این همسرت صاحب فرزند نخواهى شد؛ ولى به زودى کنیزى دیلمیه نصیب تو مى‏شود که از او داراى دو پسر فقیه خواهى شد.»

شیخ صدوق نیز، جریان ولادت خود را که با تقاضاى کتبى پدرش از محضر امام زمان عجل الله تعالى فرجه و دعاى آن حضرت بوده، در کتاب کمال الدین به صورت حدیث آورده و مى‏افزاید:

هرگاه ابو جعفر محمد بن على الاسود مرا مى‏دید که براى فرا گرفتن علم و دانش به محضر استاد مى‏روم به من مى‏فرمود: «این میل و اشتیاق به علم و دانش که در تو وجود دارد مایه شگفتى نیست؛ زیرا تو به دعاى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف متولد شده‏اى»

خاندان شیخ صدوق ‏

یکى از معروفترین خاندان‌هاى بزرگ که بیش از سیصد سال در مرکز ایران دانشمندان نامور از آن برخاسته‌اند خاندان «بابویه» است که «صدوق» بزرگترین شخصیت این خاندان به شمار مى‌رود.

«بابویه» جد اعلاى صدوق است و اولین کسی که از این خاندان لقب «ابن بابویه» گرفت پدر صدوق یعنى على بن حسین بن بابویه است.

پدر شیخ صدوق خود از دانشمندان به نام شیعه بوده و بیش از یکصد کتاب در موضوعات مختلف نگاشته است. وى پیشواى شیعه در قم و اطراف آن در زمان خود بوده و در عصر امام حسن عسکرى علیه‌السلام و غیبت صغرى حضرت ولى عصر(عج ) و در عهد نیابت خاصه حسین بن روح مى‌زیست.

این عالم بزرگ و وارسته و پارسا در قم مغازه‌اى داشت که در کنار کارهاى علمى بخشى از وقت خود را به کسب و کار مى‌پرداخت و با درآمد آن مخارج زندگى خویش را تامین مى‌کرد اما در حقیقت او دانشمندى بزرگ بود که نه تنها در مجامع علمى آن روز از مقام و منزلت علمى بالایى برخوردار بود هم اکنون نیز مورد احترام دانش پژوهان و اساتید بزرگ علوم اسلامى است.



شخصیت علمى شیخ صدوق‏

شیخ صدوق از بزرگترین شخصیت‏هاى جهان اسلام و شیعه و از برجسته‏ترین چهره‏هاى درخشان علم و فضیلت است.

او که نزدیک به عصر ائمه علیهم‏السلام مى‏زیست، با جمع‏آورى روایات اهل بیت علیهم‏السلام و تالیف کتاب‏هاى نفیس و با ارزش، خدمات ارزنده و کم‏نظیرى به اسلام و تشیع کرد.

شیخ صدوق بیش از بیست سال از دوران پر برکت حیات پدر را درک کرد و در این مدت از محضر پدر و سایر علماى قم کسب علم و حکمت کرد.

وی در سن 22 یا 23 سالگى بود که پدرش دار فانى را وداع کرد. از آن پس وظیفه سنگین نشر احادیث آل محمد صلى الله علیهم اجمعین و هدایت امت به عهده وى قرار گرفت و دوران جدیدى از زندگى او آغاز شد.

عصر حدیث 

عصر شیخ صدوق را باید عصر حدیث نامید. دوره‌اى که با حرکت علمى شیخ کلینى آغاز شد و با تلاش‌هاى پیگیر و بى‌وقفه شیخ صدوق ادامه یافت.

شیخ کلینى که او نیز از کلین به رى هجرت کرد و در آنجا کتاب «کافى» اولین کتاب از مجموعه چهارگانه روائى شیعه - را نگاشت، با این حرکت علمى جدید، مکتب حدیث نگارى اهل بیت علیهم‌السلام را پى نهاد که دیگران از جمله شیخ صدوق، بناى مستحکم ضبط و نشر حدیث را بر آن بنیاد نهادند.

شیخ صدوق براى ادامه راهى که کلینى در آن قدم نهاده بود سفرهاى علمى خود را آغاز کرد.

سفرهاى علمى شیخ صدوق

عشق به جمع آورى احادیث در وجود شیخ صدوق موج مى‌زد و حفظ و حراست از سخنان پیشوایان دینى و نشر و توزیع آنها را سرلوحه کار خود قرار داده بود و براى رسیدن به این هدف، از بلخ و بخارا تا کوفه و بغداد و از آنجا تا مکه و مدینه سفر کرد و به تمام مراکز اسلامى آن زمان - اعم از شیعه و سنى – سر زد و چه بسیار که در این سفرها با مشکلات فراوانى مواجه شد ولى همه را به جان خرید و غم غربت را تحمل کرد.

وی به هر شهرى وارد مى‌شد به دنبال نخبگان مى‌گشت و از دانش آنان بهره مى‌گرفت و نیز علاقه‌مندان علوم دینى را از منبع سرشار اندوخته‌هاى خود سیراب مى‌کرد.

در ماه رجب سال 352 قمری به قصد زیارت امام رضا علیه‌السلام به مشهد رفت و سپس به رى بازگشت.

در ماه شعبان همان سال سفرى به نیشابور کرد که از مهمترین شهرهاى خطه خراسان در آن روزگار بوده است. در آن شهر اهالى آنجا گرداگرد او را گرفتند و وى با بحثهاى روشنگرانه خود تشتت فکرى عجیبى که نسبت به غیبت امام مهدى موعود (عج) در میان آنها رواج داشت، از بین برد.

علاوه بر آن از عده‌اى از بزرگان آن دیار حدیث شنیده و نقل کرده است از جمله حسین بن احمد بیهقى، ابوالطیب حسین بن احمد و عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب.

در مرو نیز از گروهى دیگر از محدثان حدیث شنیده و نقل کرده است. از جمله محمد بن على شاه فقیه و ابو یوسف رافع بن عبدالله بن عبدالملک.

سپس به بغداد مسافرت کرد و در همان سال از عده‌اى دیگر از بزرگان بغداد نیز حدیث شنید از جمله حسین بن یحیى علوى، ابراهیم بنى هارون و على بن ثابت.

در سال 354 وارد کوفه شد و از مشایخ آنجا استماع حدیث کرد. از جمله محمد بن بکران نقاش، احمد بن ابراهیم بن هارون، حسن بن محمد بن سعید هاشمى، على بن عیسى، حسن بن محمد مسکونى و یحیى بن زید بن عباس بن ولید.

در آن سال براى زیارت بیت الله الحرام و انجام مناسک حج عازم حجاز شد و در بین راه در همدان از قاسم بن محمد بن احمد بن عبدویه و فضل بن فضل بن عباس کندى و محمد بن فضل بن زیدویه جلاب حدیث شنیده و نقل کرده است.

پس از اعمال حج در راه بازگشت از سفر، بین راه مکه در منطقه فید از احمد بن ابى جعفر بیهقى روایت دریافت کرد.

بار دیگر در سال 355 به بغداد وارد شد و شاید این امر پس از بازگشت از زیارت خانه خدا بوده است.

از کتاب «المجالس» صدوق بر مى‌آید که دوبار دیگر به زیارت مشهد رفته است یک بار در سال 367 که در آنجا بر سید ابى البرکات على بن حسین حسینى و ابى بکر محمد بن على، حدیث خواند و قبل از محرم سال 368 به رى بازگشت.

بار دیگر آنگاه که قصد سفر به ماوراء النهر داشت در بین راه از مشهد به بلخ مسافرت کرد و از بزرگان آن دیار بهره گرفت. از جمله حسین بن محمد اشنانى رازى، حسین بن احمد استرآبادى، حسن بن على بن محمد بن على بن عمرو العطار، حاکم ابو حامد احمد بن حسین و عبیدالله بن احمد فقیه.

و در ایلاق نیز نزد محمد بن عمرو بن على بن عبدالله بصرى و محمد بن حسن بن ابراهیم کرخى و ... حدیث شنید و در همین روستا بود که شریف الدین ابوعبد الله محمد بن حسن معروف به «نعمت» از او خواست تا کتاب «من لا بحضره الفقیه» را بنگارد.

از آنجا عازم سرخس شد و آنگاه به سمرقند و فراعنه رفت.

در پى سفر به گرگان نیز از ابى الحسن محمد بن قاسم استر آبادى استماع حدیث کرده است.

به هر حال بیشترین فرصت و زحمت وى صرف جمع آورى و تدوین و تبویب و نشر احادیث و نگارش کتب مختلف شد و این امر جز با تسلط او بر رشته‌هاى علمى مربوطه محقق نمی‌شود.

تبویب و تدوین حدیث با توجه به موقعیت زمانى شیخ صدوق و نبود یا کمبود امکانات نگارشى و تحقیقى در آن عصر، حاکى از تلاش طاقت فرساى او است.

شیخ صدوق با کار ابتکارى خود در تنظیم آثار معصومین علیه السلام چشمه سارى را جارى ساخت که نسل‌هاى آینده توانستند از جویبار روان و زلال نیازهاى علمى و دینى بشریت را مرتفع سازند.







سخن بزرگان‏ درباره شیخ صدوق

شیخ طوسى مى‏گوید: «او دانشمندى جلیل القدر و حافظ احادیث بود. از احوال رجال، کاملا آگاه و در سلسله احادیث، نقادى عالى مقام به شمار مى‏آمد. بین بزرگان قم، از نظر حفظ احادیث و کثرت معلومات مانند نداشت و در حدود سیصد اثر تالیفى از خود به یادگار گذاشته است.»

نجاشى از علمای برجسته و بزرگ علم رجال مى‏نویسد: «ابو جعفر (شیخ صدوق) ساکن رى، فقیه و چهره برجسته شیعه در خراسان است، او به بغداد نیز وارد شد و با این که در سن جوانى بود همه بزرگان شیعه از او استماع حدیث مى‏کردند.»

سید ابن طاووس او را چنین وصف کرده است: «شیخ ابو جعفر محمد بن على بن بابویه، کسی که دانش و درستکارى او مورد اتفاق و در گفتار مورد اطمینان کامل است.»

علامه بحرانى مى‏گوید: «جمعى از اصحاب ما، از جمله علامه در «مختلف»، شهید در «شرح ارشاد» و سید محقق داماد، روایات مرسله صدوق را صحیح مى‏دانند و به آنها عمل مى‌کنند ؛ زیرا همان گونه که روایات مرسله ابن ابى عمیر پذیرفته شده، روایات مرسله صدوق هم مورد قبول واقع شده است.»

شیخ بهایی لقب «رئیس المحدّثین و حجةالاسلام» را برای او برگزیده است.

هنگامی که از شیخ بهایی در مورد شیخ صدوق سؤال شد وی پس از توثیق و مدح و ثنای شیخ صدوق گفت: پیش از اینها از من پرسیدند بین زکریای بن آدم و صدوق کدامیک از دیگری افضل و بالاتر است، من گفتم: زکریای بن آدم، زیرا اخبار بسیار در مدح او رسیده. بعد از این سؤال و جواب، شیخ صدوق را در عالم رؤیا دیدم به من فرمود از کجا ظاهر شد بر تو برتری زکریای‌ بن ‌آدم از من؟ این جمله را فرمود و از من اعراض کرد.

سید بحرالعلوم می‌گوید: «شیخ صدوق، بزرگ بزرگان و استاد راویان شیعه و ستونی از ستونهای شریعت اسلام و پیشوای محدثان است و در آنچه از امامان شیعه علیهم‌السلام نقل می‌کند؛ راست گفتار. او به دعای حضرت صاحب الامر علیه‌السلام به دنیا آمده و همین فضیلت و افتخار بزرگ او را بس»

استادان شیخ صدوق

1 - على بن حسین بن موسى بن بابویه قمى‏ (پدر شیخ صدوق)

2 - محمد بن حسن بن احمد بن ولید

3 - حمزة بن محمد بن احمد بن جعفر بن محمد بن زید بن على علیه‏السلام‏

4 - ابو الحسن، محمد بن قاسم‏

5 - ابو محمد، قاسم بن محمد استرآبادى‏

6 - ابو محمد، عبدوس بن على بن عباس گرگانى‏

7 - محمد بن على استرآبادى‏

شاگردان شیخ صدوق‏

1 - برادرش حسین بن على بن موسى بن بابویه قمى‏

2 - شیخ مفید (محمد بن محمد بن نعمان)

3 - شیخ ثقة الدین حسن بن حسین بن على بن موسى بن بابویه، برادرزاده صدوق‏

4 - على بن احمد بن عباس، پدر شیخ نجاشى‏

5 - ابو القاسم، على بن محمد بن على خزاز

6 - ابن غضائرى، ابو عبدالله، حسین بن عبید الله بن ابراهیم‏

7 - شیخ جلیل، ابو الحسن، جعفر بن حسین حسکه قمى، (استادِ شیخ طوسى)‏

8 - شیخ ابو جعفر، محمد بن احمد بن عباس بن فاخر دوریستى

9 - ابو زکریا، محمد بن سلیمان حمرانى‏

10 - شیخ ابو البرکات، على بن حسن خوزى‏

تالیفات شیخ صدوق ‏

از جمله تألیفات ایشان است:

1 - من لا یحضره الفقیه‏

مشهورترین و بزرگترین کتاب صدوق همین کتاب است که یکى از کتب اربعه روایى شیعه به شمار مى‌رود.

این کتاب در بردارنده نزدیک به شش هزار حدیث است که بر اساس‍ موضوعات مختلف فقهى تدوین شده است.

شیخ صدوق در مقدمه کتاب نوشته است: «من نخواستم مانند سایر مصنفان روایاتى را که در هر موضوع رسیده است ثبت کنم بلکه در این کتاب روایاتى را آورده‌ام که بر اساس آن فتوا مى‌دهم و آنها را صحیح مى‌دانم و معتقد به صحت آنها هستم و میان من و پروردگار حجت است.»

مرحوم مامقانى به نقل از علامه طباطبایى (سید بحر العلوم) مى‌نویسد: «برخى از اصحاب، روایات کتاب (الفقیه) را بر سایر کتب اربعه به چند دلیل ترجیح مى‌دادند؛ اول: برخوردارى مؤلف از حافظه‌اى قوى که سبب ضبط بهتر روایات است. دوم: استوارى وى در نقل روایات. سوم: متاخر بودن کتاب «من لایحضره الفقیه» از «کافى» و چهارم: صدوق صحت آنچه در این کتاب آورده را ضمانت کرده است. پنجم: هدفش تنها نقل روایت نبوده بلکه به آنچه نقل کرده فتوا داده است.

2 - «مدینة العلم»‏ کتاب با عظمتی که به دست ما نرسید

شاید بتوان گفت مهمترین کتاب شیخ صدوق که خود نیز از آن یاد کرده و تا زمان پدر شیخ بهایى مورد استفاده عالمان دینى بوده کتاب «مدینة العلم» است که متاسفانه مفقود شده است و با کمال تاسف به دست ما نرسیده است.

بنا به نوشته ابن شهر آشوب در کتاب معالم العلماء کتاب مدینة العلم، ده جلدى و «من لا یحضره الفقیه» چهار جلدى است و از این نوشته معلوم مى‌شود که «مدینة العلم» بیش از دو برابر «من لا یحضره الفقیه» بوده است.

شیخ طوسى، شیخ منتجب الدین و دیگران از این کتاب به عنوان یکى از مهمترین تالیفات شیخ صدوق یاد کرده‌اند و بسیارى از بزرگان دین از کتاب «مدینة العلم» روایت کرده‌اند.

شیخ حسین بن عبدالصمد حارثى (پدر شیخ بهایی) در کتاب درایه‌اش نوشته است: «پایه‌ها و اصول معتبر حدیث ما پنج کتاب است: کافى، مدینة العلم، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار»

علامه مجلسى و دیگران تلاشهای فراوان و اموال زیادى صرف یافتن این کتاب کردند ولى اثرى از آن به دست نیاوردند.

3 - کمال الدین و تمام النعمة

شیخ صدوق این کتاب را در اواخر عمرش تالیف کرده است. در آن عصر از طرف فرقه اسماعیلیه که نفوذ بسیار داشتند و از سوى فرقه زیدیه و طرفداران جعفر کذاب و پیروان زیادى از اهل تسنن ایرادهایى به فرقه امامیه وارد مى‌شد و آنان بدین وسیله اذهان مردم را مشوش مى‌کردند.

از این نظر شیخ صدوق کتاب «کمال الدین» را تالیف کرد. او در اول این کتاب اشکالات مخالفین را نقل مى‌کند و به آنها پاسخ مى‌دهد و به خوبى از عقیده امامیه دفاع کرده به طور تفصیل درباره قائم آل محمد (عج ) بحث مى‌کند.

خواب دیدن شیخ صدوق و سفارش امام زمان به وی

شیخ صدوق در مقدمه این کتاب می‌نویسند به دلیل حیرانی شیعیان در امر غیبت، اندوهگین بودم تا این که شبی در عالم خواب حضرت ولی عصر(عج) را دیدم که بر در خانه کعبه ایستاده است و من، با دلی مشغول و حالی پریشان، به او نزدیک شدم. آن حضرت، در چهره من نگریست و راز درونم را دانست. بر او سلام کردم و پاسخم را داد. سپس فرمود: «چرا در باب غیبت کتابی تألیف نمی‌کنی تا اندوهت را زایل سازد؟» عرض کردم: «یا ابن رسول اللَّه! درباره غیبت چیزهای تالیف کرده‌ام». فرمود: «نه به آن طریق. اکنون تو را امر می‌کنم که درباره غیبت، کتابی تألیف کنی و غیبت انبیا را در آن بازگویی».

از خواب برخاستم و تا طلوع فجر به دعا و گریه و درد دل و شکوه پرداختم. چون صبح دمید، تألیف این کتاب را آغاز کردم.

4 - التوحید

5 - الخصال‏

6 - معانی الأخبار

7 - عیون أخبار الرضا علیه‏السلام‏

8 - الأمالی‏

9 - المقنع فی الفقه‏

10 - الهدایة بالخیر

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سه شنبه 25 شهريور 1393 ساعت 22:52 | بازدید : 636 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

 بسم الرب الشهدا

 

 

پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند ، اما حقیقت آن است که زمان ، ما را با خود برده است و شهدا مانده اند . سید مرتضی آوینی

 

 

 

 

 

 

 

 

«چهره او را که پس از شهادت دیدم، نصف صورتش را خون پوشانده بود و نصف صورتش مثل مهتاب می‌درخشید و حقیقتاً‌ آرامش خاصی در چهره او پیدا بود که...»
«...جایگزین یکی از فرمانده واحدها شده بودم. نیروها بی نظمی می کردند و خواستم قاطعیتم را به آنها نشان دهم.
دستور دادم در نقطه بادگیری برایم چادر بزنند با امکانات کامل.
داشتم حکومت می کردم که یک روز احمد سلیمانی جانشین ستاد لشکر وارد چادر من شد.
گفت: آقا بد که نمی گذره!
گفتم: ای برادر مسئولیت سنگینه!
با ناراحتی گفت: خجالت نمی کشی برای خودت کاخ سبز معاویه درست کردی؟ تا عصر که بر می گردم خبری از این اوضاع نباشد.
با خودم گفتم به راستی که فرماندهی بسیجیان برازنده این چنین آدم هایی است...»

آنچه خواندید روایتی بود از یکی از فرمانده واحدهای لشکر 41 ثارالله استان کرمان در ایام دفاع مقدس درباره سردار شهید احمد سلیمانی؛ شهیدی که اگرچه در کشور مهجور و ناشناخته است اما مردم کرمان او را بخوبی می‌شناسند.
 
 
سردار شهید حاج احمد سلیمانی

او در سال 1336در شهر بافت (روستای قنات ملک) متولد شد و در دروان خدمتی خود سمتهای مختلفی ازجمله معاون اطلاعات وعملیات و جانشین ستاد لشکر 41 ثارالله درعملیاتهای مختلف را برعهده داشت.
حاج احمد سرانجام در مهر ماه 1363 در ارتفاعات میمک ساعت 10 صبح به همراه جمع دیگری از یارانش ابدی شد و این شهادت، دیدنی ترین صحنه عمر فرمانده‌اش حاج قاسم سلیمانی را در طول دفاع مقدس رقم زد.
 
 
سردار شهید حاج احمد سلیمانی

در بخشی از وصیتنامه حاج احمد آمده است:
«...این دنیا سرابی است که ما درآن چند روزی بیش نیستیم. این دنیا پراز رنگ ها و نیرنگها و دلبستگی های پوچ می باشد که مانند ماری خوش خط و خال انسان را به خود مشغول میکند و ما دو راه بیشتر نداریم یا ماندن و غوطه ور بودن دراین منجلاب دو روزه و یا دل کندن و جهش کردن و روح را پروازدادن به ملکوت اعلی  و کمک خواستن از معبود که ما را از این غربت و تنهایی نجات دهد...»

***
آنچه در زیر می خوانید، حاج احمد سلیمانی است به روایت سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانیفرمانده این روزهای نیروی قدس سپاه و فرمانده لشکر دشمن شکن 41 ثارالله در سالهای دفاع مقدس:
 
 
سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر 41 ثارالله در ایام دفاع مقدس
 
«...دست تقدیر این بود که من که از دوران کودکی با احمد بودم، در زمان شهادتش هم بالای سرش حاضر شوم و اگر بخواهم کلمه‌ای را اختصاصاً و حقیقتاً‌ به عنوان مشخصه این شهید ذکر کنم، باید بگویم «انسان پاک» لایق این شهید بزرگوار است.
در واقع کسانی می‌توانند این مفهوم را داشته‌ باشند که بعد از معصوم، به درجه‌ای از صالح بودن برسند. 
احمد علاقه ویژه ای به جلسات مرحوم آیت الله حقیقی داشت و در همان جلساتی که در مسجد کرمان برگزار می‌شد، به انقلاب اتصال پیدا کرد و حقیقتاً از همان دوران روح حاکم بر احمد روح شهادت بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این حس شدیدتر شد و او را یک انقلابی درجه یک کرد.
شهید سلیمانی از موثرترین فرماندهان لشکر ثارالله بود. در عملیات طریق القدس در کانالی که کنده بودیم، شهید سلیمانی هم حضور داشت؛ وقتی من در نیمه شب به آن کانال رفتم او را دیدم و وقتی او مرا دید، بلافاصله پشت بوته‌ها پنهان شد و بعداً من متوجه شدم که او بخاطر اینکه مبادا من او را از آنجا برگردانم، پشت بوته رفته بود.
 
 
حاج قاسم از حاج احمد می گوید

او در طول جانشینی فرماندهی لشکر ثارالله هیچ گاه خود را در جایگاه فرمانده نشان نداد و هیچ کس احساس نکرد که او مسئولیتی در جبهه دارد. با همه فرمانده ها ارتباط داشت و حتی برای اینکه بتواند در عملیات‌ها به جبهه و صحنه جنگ نزدیک باشد، یک موتور سیکلت داشت که پیوسته خود را به آتش‌ها می‌رساند.
وقتی که در شب شهادتش مشغول خواندن دعای کمیل بود، حال عجیبی داشت از اول تا آخر دعا سر به سجده بود و انگار الهام شده بود که قرار است فردا 10 صبح به شهادت برسد.
چهره او را که پس از شهادت دیدم، نصف صورتش را خون پوشانده بود و نصف صورتش مثل مهتاب می‌درخشید و حقیقتاً‌ آرامش خاصی در چهره او پیدا بود که باعث شد دیدن این صحنه جزو دیدنی‌ترین صحنه عمرم در دوران دفاع مقدس باشد...»

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0