.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

رمزی کلارک

اعتراف بزرگ یک ژنرال

خبرگزاری تسنیم: مقامات آمریکایی یکی پس از دیگری و تحت تاثیر سردرگمی استراتژیک و تاکتیکی خود در قبال مدیریت داعش، از پیوند واقعی خود با تروریست‌های تکفیری پرده بر می‌دارند.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، مقامات آمریکایی یکی پس از دیگری و تحت تاثیر سردرگمی استراتژیک و تاکتیکی خود در قبال مدیریت داعش، از پیوند واقعی خود با تروریستهای تکفیری پرده بر می دارند. یکی از افرادی که اخیرا این سخنان را بر زبان رانده است، ژنرال وسلی کلارک است. این ژنرال 70 ساله آمریکایی، قبلا فرمانده ارشد نیروهای آمریکایی در ناتو محسوب می شد. از این رو وی در کل روحیه ای رئالیستی و جنگ طلبانه دارد. البته وسلی کلارک در دوران ریاست جمهوری بوش پسر به یکی از اصلی ترین منتقدان وی تبدیل شد. با این حال هنوز برخی از تحلیگران مسائل آمریکا وی را به جای یک دموکرات تمام عیار،فردی از جنس جمهوریخواهان سنتی (و لااقل فردی متحرک میان جمهوریخواهان سنتی و دموکراتها) می دانند. با این حال وجهه سیاسی وسلی کلارک در اینجا محلی ار اعراب واهمیت ندارد! آنچه در این برهه اهمیت دارد، پرده برداری وسلی کلارک از ارتباط ایالات متحده آمریکا و متحدان آن با داعش است.

کلارک در این خصوص سخنان گویایی بیان کرده است که محورهای اصلی آن عبارتست از:

-داعش  با منابع مالی دوستان و متحدان ما شکل گرفت... چراکه وقتی شما کسانی را می‌خواهید که باید تا پای مرگ با حزب‌الله بجنگند، نمی‌توانید اطلاعیه بدهید و بگویید بیائید در جنگ ثبت نام کنید، چون می‌خواهیم جهان را به مکانی بهتر تبدیل کنیم، بلکه شما می‌روید دنبال آدم‌های متعصب، می‌روید دنبال بنیادگراهای مذهبی، چون آن‌ها هستند که حاضرند با حزب‌الله مبارزه کنند."
اظهارات کلارک شباهت زیادی به اظهارات جو بایدن در خصوص حمایت متحدان آمریکا از داعش دارد. جو بایدن چندی پیش در این خصوص اعلام کرده بود:

" آن‌ها ( متحدان آمریکا ) آنقدر مصمم به کنار زدن اسد و در اصل یک جنگ نیابتی شیعی-سنی بودند... که صدها میلیون دلار و ده‌ها و صدها هزار تن تسلیحات را برای هر کسی که با اسد می‌جنگید، روانه کردند، بدون در نظر گرفتن اینکه افرادی که در حال دریافت این کمک‌ها بودند، النصره، القاعده و عوامل افراط‌‌گرای جهادی بودند که از دیگر بخش‌های جهان آمده‌اند."

وجه اشتراک اظهارات جو بایدن و وسلی کلارک، سرزنش متحدان آمریکا توسط واشنگتن است! با این حال هر دوی این افراد هرگز از حمایتهای مستقیم آمریکا و غرب از داعش سخنی به میان نیاورده و نخواهند آورد! گویا ایالات متحده آمریکا از ابتدا مخالف تجهیز داعش توسط متحدان منطقه ای خود مانند ترکیه و عربستان و قطر بوده است! چندی پیش هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده آمریکا اذعان کرد که آمریکا و اتحادیه اروپا در سال 2013 میلادی گروه داعش را به وجود آورده و از اعلام تاسیس آن نیز استقبال کرده اند. به عبارت بهتر، با جمع میان اظهارات بایدن، وسلی کلارک و هیلاری کلینتون که هر سه طی ماههای اخیر صورت گرفته است نسبت به پیوند و تعلق خاطر گروههای تکفیری به آمریکا بیش از پیش آگاه می شویم.

در اظهارات وسلی کلارک نیز دقیقا به مانند اظهارات بایدن، نوعی کلافگی تاکتیکی در خصوص بازی فعلی متحدان آمریکا در قبال داعش مشاهده می شود. با این حال نه تنها وسلی کلارک، بلکه سایر مقامات نظامی و سیاسی آمریکایی نمی توانند سخنی در خصوص بازی دو سال گذشته خود با مهره داعش ، آن هم با همراهی متحدان منطقه ای خود سخنی به میان آورند! گذشته داعش و نقش ایالات متحده آمریکا در ایجاد آن و بازی مشترک واشنگتن و متحدان منطقه ای خود در تجهیز، تقویت و مدیریت داعش همچنان خط قرمزی پررنگ برای مقامات آمریکایی محسوب می شود.

اعتراف وسلی کلارک در عمل سومین اعتراف رسمی مقامات نظامی و سیاسی ایالات متحده آمریکا در خصوص حمایت از داعش و گروههای تکفیری محسوب می شود.واقعیت امر این است که اعترافات صورت گرفته از سوی هیلاری کلینتون، جو بایدن و وسلی کلارک نشان نوعی خودافشایی اجباری از سوی آنها تحت تاثیر وقایع منطقه محسوب می شود. ناکامی در مدریت گروههای تکفیری و عدم هماهنگی تاکتیکی واشنگتن با برخی متحدان منطقه ای خود در تنظیم ضرباهنگ پروسه " مدیریت گروههای تروریستی" سبب شده است تا آنها چنین اظهاراتی را بیان کنند. با این حال نباید فراموش کرد که استراتژی کلان نظامی آمریکا در خاورمیانه، همچنان " مدیریت داعش" می باشد نه " از بین بردن آن".

بدون شک جو بایدن، هیلاری کلینتون و وسلی کلارک و سایر مقامات سیاسی و نظامی آمریکا نسبت به این استراتژی پایبند هستند. در اثبات این موضوع همین بس که چنین اظهاراتی ( در خصوص تاسیس داعش توسط آمریکا و متحدانش) طی ماههای اخیر نمودی ویژه پیدا کرده است. به عبارت بهتر، در دو سال گذشته، مقامات آمریکایی نسبت به حمایت خود و متحدانشان از داعش و جنایاتی که توسط این گروه تکفیری-تروریستی در سوریه صورت می گرفت رضایتی مطلق داشتند. این رضایت مطلق هم اکنون به "نارضایتی نسبی" تبدیل شده است. هم اکنون بازی تاکتیکی حامیان منطقه ای و آتلانتیکی داعش در خاورمیانه با یکدیگر همخوانی ندارد. همین موضوع سبب ایجاد نوعی سردرگمی مزمن در پروسه هدایت و مدیریت تکفیری ها شده است. به نظر می رسد با تشدید سردرگمی تاکتیکی میان اعضای ائتلاف غربی ضد داعش (ائتلاف حامیان داعش علیه بخشی از تکفیری ها)، شاهد اعترافاتی از جنس اعتراف بزرگ وسلی کلارک در خصوص پیوند واشنگتن و تکفیری ها باشیم.



:: بازدید از این مطلب : 489
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : دکتر مولایی
ت : سه شنبه 12 اسفند 1393
.
سال گذشته (میلادی) یک مادر کرد برای پیدا کردن فرزند اسیرش به قرار گاه داعش در شهر موصل رفته است. رهبران داعش در قرار گاه از این زن به گرمی پذیرایی می کنند و به این بهانه که از راه دور و درازی آمده است برای او آب و غذا می آورند.
یک شبه نظامی کرد عراقی تبار مدعی شده است که گروه داعش سال گذشته در  موصل جسد یک اسیر کرد پیشمرگه را به مادرش که برای یافتن او از روستایی نزدیک به موصل رفته بود، خورانده است.

به گزارش عصر ایران به نقل از روزنامه حریت ترکیه " یاسر عبدالله" یک شهروند انگلیسی کرد تبار که از 6 ماه پیش برای جنگ با داعش در قالب گروه های پیشمرگه کرد   به عراق رفته است در مصاحبه با روزنامه سان این مطلب را مطرح کرده است.

عبدالله به روزنامه سان گفت:" سال گذشته (میلادی) یک مادر کرد برای پیدا کردن فرزند اسیرش به قرار گاه داعش در شهر موصل رفته است. رهبران داعش در قرار گاه از این زن به گرمی پذیرایی می کنند و به این بهانه که از راه دور و درازی آمده است برای او آب و غذا می آورند.

پس از خوردن غذا مادر فرد اسیر شده از فرماندهان داعش می پرسد چگونه می توانم پسرم را ببینم . فرماندهان نیز به او می گویند چند وقت پیش پسرت را دیدی . چون غذایی که خوردی با گوشت پسرت آماده شده بود!"

روزنامه سان می نویسد: یاسر عبدالله 36 ساله در سال 2000 به بریتانیا مهاجرت کرد و در منطقه یورکشایر اقامت گزید. او هم اکنون صاحب همسر و 4 فرزند است.


یاسر عبدالله

داعش گوشت جسد اسیر کرد را به مادرش خوراند!


این شهروند کردتبار عراقی گفته است سال گذشته پس از اطلاع از موضوع اقدام داعش در خوراندن گوشت پسر به مادر کرد عراقی تصمیم گرفته است به عراق برود و در قالب نیروهای پیشمرگه کرد با داعش مبارزه کند.

تا کنون گزارش های مختلفی از جنایت های عجیب و غریب و بی سابقه داعش در مناطق تحت تسلط این گروه در عراق و سوریه مخابره شده است.

این گروه تروریستی که تعداد افراد آن در حدود 30 هزار نفر برآورد می شود، تا کنون با انتشار فیلم هایی از  به بریدن سر، قطع اعضاء بدن و زنده زنده سوزاندن اسرای نظامی در اختیار خودش تلاش کرده است با تکنیک ایجاد رعب و وحشت بر تسلط خود بر مناطق تحت اشغال خود در عراق و سوریه ادامه دهد.

در هفته های گذشته داعش متحمل شکست های سنگینی شده است و روز گذشته بیش از 30 هزار نیروی ارتش و نیروهای شبه نظامی شیعه عراقی در بزرگ ترین عملیات نظامی پس از اشغال موصل در تابستان سال جاری عملیات آزاد سازی شهر تکریت (زادگاه صدام ) را از دست این گروه تروریستی آغاز کرده اند.

این عملیات گام نخست و مهم برای عملیات احتمالی بزرگ تر که قرار است در بهار سال آینده برای آزاد سازی شهر موصل (مفر اصلی داعش در عراق) به اجرا در آید، محسوب می شود.


:: بازدید از این مطلب : 428
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دکتر مولایی
ت : سه شنبه 12 اسفند 1393
.

بی‌قرارم 

می‌خواهم بروم 

می‌خواهم بمانم 

دارم در ترانه‌ئی مبهم زاده می‌شوم 

به نسيما بگو کتابهای کودکان را 

کنار گلدان و سوالات هفت‌سالگی چيده‌ام 

گونه‌هايم گُر گرفته است 

تشنه نيستم 

می‌خواهم تنها بمانم 

در اتاق را آهسته ببند 

شب پيش خواب باران و پائيزی نيامده را ديدم 

انگار که تعبير تمام رفتن‌ها 

بازگشتِ به زادرودِ شقايق است 

حالا بوی مينار مادرم می‌آيد 

بوی حنا، هفت‌سالگی، سوال، سفر، ستاره ... 

می‌خواهم به بوی ريواس و رازيانه بينديشم 

به بوی نان، به لحن الکن فتيله و فانوس 

به رنگِ پونه و پسين کوه 

می‌خواهم به باران، به بوی خاک 

به اَشکال کنار جاده بينديشم 

به سنگ‌چينِ دوداندودِ اجاقِ تُرنج 

ترانه، لَچَک، کودری، چلواری سپيد، 

بخار نفس‌های استکان 

طعم غليظ قند، رنگ عقيق چای 

نی، نافله، نای، 

و دق‌البابِ باد بر چارچوب روسواترينِ روياها! 


نگفتمت وقتی که خاموشم 

تو در مزن؟ 

می‌خواهم به رواج رويا و عدالتِ آدمی بينديشم 

می‌خواهم ساده باشم، 

می‌خواهم در کوچه‌های کهنسالِ آواز و بُغض بلوغ 

به گيسوی بيد و بوی بابونه بينديشم 

به صلوة ظهر و سايه‌های خسيس 

به خوابِ يخ، پرده‌ی توری، طعم آب و حرمتِ علف. 

چرا زبانِ خاموشِ مرا 

کسی در لهجه‌های اين هم جنوب در نمی‌يابد؟ 

نه، ديگر از آن پرنده‌ی خيس 

از آن پرنده‌ی خسته ... خبری نيست 

روی ديوارِ آن سوی پنجره 

کسی با شتاب چيزی می‌نويسد و می‌رود. 

امروز هم کسی اگر صدايم کرد 

بگو خانه نيست 

بگو رفته است شمال 

می‌خواهم به جنوب بينديشم 

می‌خواهم به آن پرنده‌ی خيس، به آن پرنده‌ی خسته ... 

به خودم بينديشم ...! 

گاهی اوقات مجبورم حقيقتی را پس گريه‌های بی‌وقفه‌ام پنهان کنم 

همين خوب است ... 

همين خوب است!



:: بازدید از این مطلب : 422
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : جمعه 8 اسفند 1393
.

تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم

برای خاطر عطر نان گرم

و برفی که آب می‌شود

و برای نخستین گل‌ها

تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نمی‌دارم دوست می‌دارم

بی تو جز گستره‌یی بی‌کرانه نمی‌بینم

میان گذشته و امروز.

از جدار آیینه‌ی خویش گذشتن نتوانستم

می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم

راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.

تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانه‌گی‌ات که از آن من نیست

به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم

برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم

می‌اندیشی که تو تردیدی اما تو تنها دلیلی

تو خورشیدی رخشانی هستی که بر من می‌تابی

هنگامی که به خویش مغرورم؟

سپیده که سر بزند

در این بیشه‌زار خزان زده شاید گلی بروید

شبیه آنچه در بهار بوئیدیم

پس به نام زندگی

هرگز نگو هرگز…؟

 


:: بازدید از این مطلب : 376
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دکتر مولایی
ت : جمعه 8 اسفند 1393
.

 

دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من

 

گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟

کجا روم که راهی به گلشنی ندانم

 

که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل

 

چو تخته‌پاره بر موج، رها، رها، رها من

ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک

 

به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من!

نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی

 

که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟

 

که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟

ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری

 

دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من



:: بازدید از این مطلب : 409
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دکتر مولایی
ت : جمعه 8 اسفند 1393
.

مریم دوستت دارم فراتر از باور يك رويا

مریم دوستت دارم بيشتر از معنای واقعی كلمه دوست داشتن

دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری

دوستت دارم چون تو نيز مرا دوست می داری

دوستت دارم همچو طلوع خورشيد در سحر گاه عشق

دوستت دارم همچو تكه ابرهای سفيدی كه در اوج آسمان آبی در حال عبورند

مریم دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق

دوستت دارم بيشتر از آنچه تصور می كنی

دوستت دارم ، همچو رهايی پرنده از قفس و پرواز پر غرور او در اوج آسمان ها ، 
همچو امواج دريا كه آرام به كنار ساحل می آيند و آرام نيز به دريا
می روند، همچو غنچه ای كه آرام آرام باز می شود و گل می شود

مریم دوستت دارم همچو اواخر زمستان كه شكوفه های بهاری باز می شوند

دوستت دارم همچو چشمه ای در دل كوه كه آرام جاری می شود بر روی زمين و 
تبديل به آبشاری می شود كه از دل كوه سرازير می شود

دوستت دارم همچو مهتابی كه شبهای تيره و تار را با حضورش پر از روشنايی ميكند

دوستت دارم همچو باران بارانی كه تن تشنه دنيا را جان ميدهد و می شويد

مریم دوستت دارم چون چشمانت اين حقيقت قلبم را باور دارد

دوستت دارم ، چون تو آخرين اميد زندگی منی ، و لياقت اين دوست داشتن را داری

دوستت دارم تا حدی كه قلبم و احساسم ظرفيت اين ابراز
دوست داشتن را نسبت به تو داشته باشند

دوستت دارم ، چون با باوری عميق در قلب من نشستی

و مرا هدف و اميد زندگی خود قرار دادی
مریم دوستت دارم چون از زندگی ودنيا گذشته ای تا با من بمانی

دوستت دارم چون نگذاشتی حتی يك قطره اشك از چشمانم سرازير شود

دوستت دارم چون كه ياری ام ميكنی تا از اين سيلاب زندگی به راحتی عبور كنم و 
خودم را در دشت آرزوهايم همراه با تو ببينم

مریم دوستت دارم فراتر از باور يك رويا و فراتر از باور يك حقيقت

دوستت دارم ، چون با اطمينان و اعتماد كليد قلب سرخ و پر از عشقت را به من دادی

دوستت دارم چون كه با احساس پر از صداقت قلم سردم را بر روی كاغذ زندگی 
ميكشم و اين شعر و ترانه ها را برايت می سرايم

مجنونم از مجنون عاقل تر ، و ديوانه ام از فرهاد عاشق تر

نگاه به قلب كوچك و پر از درد من نكن كه همين قلب 
يك دنيا عشق و محبت در آن نهفته است

نگاه به چشمهای آرام و خسته من نكن ، اين چشم يك دنيا اشك در آن است

نگاه به چهره پريشان من نكن ، اين چهره عاشق چهره تو می باشد

مریمم دوستت دارم چون كه تو اولين و آخرين معشوق من می باشی دوستت دارم

مریم خيلي وقت بود نميديدمت

مریم خيلي وقت بود دلتنگ بودم

خيلي وقت بود براي ديدنت ثانيه ها را مي دويدم

اما وقتي ديدمت حس غريبي يافتم

چقدر سخته!!!

باز هم طي شدن تا ديداري دوباره...

اگر شب و روزم از تو بخونم

بازم کمه آخه دنیام بی تو فقط درد و ماتمه

چقد دیگه باید تو تنهایی بشینم

تا فردا دوباره تو رو ببینم

حرفای عاشقونم فقط با تو معنی میگیره

اگه یه وقت نباشی دلم از تنهایی میمیره

میدونی سامان بی تو میشه دیوونه؟؟؟؟؟؟؟

آخه میخواد شب و روز فقط کنار تو بمونه

چقدر قشنگ حتی با تو بودن تو رویا

نشستن رو بال ابرا سفر به آخر دنیا

پیش چشمات کم میارن همه میخک های دنیا

آخه از همشون قشتگ تری ای عروس رویا

مریم من تا همیشه پیشم میمونی؟

تا هر شب در گوشم آواز عشق بخونی؟

مریم روزاي بي تو بودن رو از تو دلم خط ميزنم

واسه رسيدن به نگاهت از همه چي دل ميكنم

حرفاي عاشقونمو مرهم قلبت ميكنم

يه آسمون حرفه دلو فداي عشقت ميكنم

توي تاريكي ساحل تو شدي فانوس دريا

مریم بزار اعتراف كنم كه مثل تو نيست توی دنيا



:: بازدید از این مطلب : 455
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : جمعه 8 اسفند 1393
.

 

آمازون،جنگل بسیار بزرگ و اعجاب برانگیزی در شمال آمریکای جنوبی است.
به گزارش مشرق، این منطقهٔ جنگلی که رودخانهٔ آمازون نیز از میان آن می‌گذرد بخش‌هایی از کشورهای برزیل، اکوادور، گویان، کلمبیا، ونزوئلا، بولیوی، پرو و سورینام را در برمی‌گیرد.
بیشتر بخش جنگل‌های آمازون در خاک برزیل با ۶۰% و پرو با ۱۳% مساحت کلی جای دارد. جنگل آمازون نامزد قرار گرفتن در فهرست عجایب هفتگانه جدیداست.
بومیانی که در این مناطق زندگی می کنند از نژادهای مختلفی هستند که گاه برای زنده ماندن و تصاحب زمین، به شیوه قرن‌ها پیش با یکدیگر درگیر شده و می جنگند.
در این میان هنوز هم انسان‌هایی یافت می شوند که به شیوه هزاران سال پیش خود را استتار می کنند و کمتر اطلاعی از فن آوری های روز دارند. آنها به شیوه های بسیار سنتی غذا و دارو تهیّه می کنند.
 
 
 


:: بازدید از این مطلب : 461
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : یک شنبه 3 اسفند 1393
.

این روزها ، روزها پر اند از شکایت !

 

از درد دل های یک راننده ی تاکسی تا عاشقانه های مجنون از راه مانده !

 

این روزها ، روزها بغض دارند .

 

آسمان  ابری ، گاهی بارانی و سرد است .

 

قدم های دو نفره از وسط های کوچه بریده است .

 

سوز سرما از پنجره ها رد شده است .

 

هندوانه ی شب یلدا وارداتی شده است !

 

عکس ها روی طاقچه جمع شده .

 

روی یک کوه بلند ، آویزهای امامزاده ها کم شده است .

 

مردم خسته اند این روزها

 

خیابان ها این را گفته اند ،

 

آهنگ ها پرسوز و گیتار ها شکسته اند .

 

" گل پونه های وحشی دشت امید "

 

به فردای دگر رفته اند .

 

این روزها ، روزها پر از شکایت اند .

 

من میفهمم که کبوترها سنگین تر بال میزنند !

 

و هیاهوی ماشین ها از یک نوع دیگرند !

 

من حتی تب جدایی دو عاشق را دیده ام .

 

و دروغ بزرگترها را ..

 

صدای زنگ مدرسه ها بی روح شده

 

و این حرف ها از روح مردگی من نیست !

 

این حرف ها را میبینم

 

این حرف ها در خیابان ها هست

 

در کوچه ها دیده میشود

 

و این روزها برگ های درخت با بغض میریزند و ای کاش

 

بهار

 

زودتر بیاید و

 

دستی بر سر و روی این روزها بکشد...



:: بازدید از این مطلب : 510
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : چهار شنبه 29 بهمن 1393
.

این روزها ، روزها پر اند از شکایت !

 

از درد دل های یک راننده ی تاکسی تا عاشقانه های مجنون از راه مانده !

 

این روزها ، روزها بغض دارند .

 

آسمان  ابری ، گاهی بارانی و سرد است .

 

قدم های دو نفره از وسط های کوچه بریده است .

 

سوز سرما از پنجره ها رد شده است .

 

هندوانه ی شب یلدا وارداتی شده است !

 

عکس ها روی طاقچه جمع شده .

 

روی یک کوه بلند ، آویزهای امامزاده ها کم شده است .

 

مردم خسته اند این روزها

 

خیابان ها این را گفته اند ،

 

آهنگ ها پرسوز و گیتار ها شکسته اند .

 

" گل پونه های وحشی دشت امید "

 

به فردای دگر رفته اند .

 

این روزها ، روزها پر از شکایت اند .

 

من میفهمم که کبوترها سنگین تر بال میزنند !

 

و هیاهوی ماشین ها از یک نوع دیگرند !

 

من حتی تب جدایی دو عاشق را دیده ام .

 

و دروغ بزرگترها را ..

 

صدای زنگ مدرسه ها بی روح شده

 

و این حرف ها از روح مردگی من نیست !

 

این حرف ها را میبینم

 

این حرف ها در خیابان ها هست

 

در کوچه ها دیده میشود

 

و این روزها برگ های درخت با بغض میریزند و ای کاش

 

بهار

 

زودتر بیاید و

 

دستی بر سر و روی این روزها بکشد...



:: بازدید از این مطلب : 464
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دکتر مولایی
ت : چهار شنبه 29 بهمن 1393
.

آدمی گاهی می ماند !

 

سر یک دو راهی یا مثلآ چند راهی !

 

یک طرف دلت باشد

 

یک طرف مصلحت ها !

 

عشق را هی مدام حلاجی کنی

 

به جایی نرسی

 

چون

 

مصلحت ها پاره میکند ، بند حلاجی تو را

 

و یک وقت میشود که

 

آدمی ، خودش را جمع میکند

 

خودش را برمیدارد

 

و دلش میخواهد

 

به دورترین ها سفر کند

 

از همه ی آن چند راهی ها بگذرد

 

و برای خودش در آسمان ، یک راه باز کند !

 

آسمان حداقلش معرفت دارد !

 

درش بسته نمی ماند و هیچ جایی بن بستی ندارد !

 

آسمان حداقلش تو را پرنده میکند

 

پرواز می آموزی و آنوقت سختی نمیماند

 

آدمی اگر میتوانست

 

یک شب هایی که دلش سیر بود

 

کوله بار خستگی ها را

 

روی دوش دنیا جا میگذاشت  

 

و آنوقت پرواز میکرد !!



:: بازدید از این مطلب : 519
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : چهار شنبه 29 بهمن 1393
.
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی